جمعه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۸

مکرالخامنه ای و لامکرالله؟!

در قرآن مسلمانان در دو مورد الله را خیرالماکرین معرفی کرده است . در یک مورد اشاره دارد به زمانی که علیه عیسی مسیح توطئه میشود و الله او را از بلایی که برایش پیش بینی کرده بودند نجات میدهد ، و دومین بار زمانیست که کافران مکر می کردند علیه محمد که به شکلی از دست او خلاص شوند . در هر دو مورد اندیشه الهی بر مکر بد خواهان پیروز میشود . این دو داستان بسان داستانهای دیگری که در قرآن آمده با این هدف بوده که به مردم اطمینان دهد چنانچه به الله ایمان داشته باشند هیچ نیروی دیگری نمیتواند بر آنان فایق آید . ولی تا آنجا که ما از تاریخ مسیحیت و اسلام شنیده ایم و خوانده ایم پس از عیسی و محمد ، مومنین به این ادیان اغلب گرفتار کسانی بوده اند که بنام دین بر آنها تسلط داشته اند و به آنان جفا کرده اند . و دیگر از آن خدایی که عیسی و محمد در نظر داشتند خبری نبوده است و مردم آزاده پیوسته فکر این بوده اند که بتوانند بگونه ای خود را از دست این جفا کاران رها کنند . نمونه بارز چنین وضعیتی همین است که اکنون در ایران مشاهده میشود . در جریان باصطلاح انتخابات اخیر مردم ایران تلاش کردند با رضایت دادن به حد اقل موقعیتی که حکومت در جلوی پای آنان گذاشته بود ، تا اندازه ای خود را از بلایی که به آن گرفتارند دور سازند . ولی با مکر و حیله های حکومت روبرو شدند و جنبش آنان فعلا سرکوب شده مینماید . بجاست این مردم که مغلوب مکر و حیله های زورگویان شدند از خود بپرسند که کجاست آن الله که مکر افرادی مانند خامنه ای را خنثی کند و آنانرا از این وضعیت اسفبار رها نماید ؟ چرا در تاریخ هزارو چند صد ساله اخیر " الله" دیگر در مقام خیرالماکرین عمل نکرده تا مردم را از شر حیله های زورمداران رها کند ؟ اگر چنین سوالی را از فردی مانند خامنه ای داشته باشیم باز هم او خود و طرفدارانش را مستفیض از مکر الهی میداند و حال هم مدعی است که خدا مکر دشمنانش را خنثی کرد . ولی اکنون دیگر برای اکثریت مردم روشن شده است که فردی مانند خامنه ای و اعمال او به شیطان بسیار نزدیکتر از آنست که بشود او را مشمول کمک آن الله دانست که با آنهمه اوصاف نیکو توصیف شده است . و آن الله که محمد معرف او بوده هرگز به چنین کسی کمک نخواهد کرد . جواب این سوال میتواند این باشد که این الله که این مردم می شناسند ، الله محمد و عیسی مسیح نیست . و آن الله که محمد و مسیح به آن ایمان داشتند بعد از آنان از اذهان مردم دور شد و مسلمانان هم خدایی عوضی را مورد پرستش قرار دادند که با آن الاهه های سنگی یا فلزی قبلی تفاوتی نداشتند . و خدایی هم که ظل الله ها و آیت الله ها ،روضه خوانها ، نوحه خوانها و مداحان بنام او کام خود میجویند هیچ ارتباطی با خدای محمد ندارد . پس بر مدعیان مسلمانیست که در افکار خود تجدید نظر کنند و از نو برای شناخت خدای محمد کوشش کنند . تا زمانی که مسلمانان الله محمد را آنطور که او میشناخت نشناسند ، نباید انتظار داشته باشند که خدای بدلی شان در برابر مکر بد خواهان اثر گذار باشد . مشخصه بارز الله محمد اکبر بودن او بود . یعنی بزرگتر از هر آنچه در تصور می گنجد . البته باید توجه کرد که دامنه تصورات انسان از زمان محمد تا کنون بسیار گسترده تر شده است و آن الله که در زمان محمد اکبرش میدانستند حالا باید بسیار بزرگتر از آنزمان جلوه گر شود . ولی کسانیکه دامنه افکار خود را توسعه نداده اند و هنوز خود را در چارچوب اخبار و احادیث بعضا جعلی بیش از هزار سال قبل محبوس نموده اند و بر همان اساس حکم جاری میکنند ، قدرت درک الله امروزی را ندارند . اینست که شیطان بر آنها چیره شده است و آنانرا به راه خود میبرد . و توده مردم هم که در راه شناخت الله واقعی کوششی بعمل نمی آورند در دام همین شیطانزده ها گرفتار خواهند ماند . در زمان انقلاب 57 که آنرا انقلاب اسلامی اش نامیدیم ، تصور اکثریتی از مردم ایران این بود که از آن پس اسلامی که همیشه جز خوبی از آن نشنیده بودند رهرو راهشان خواهد شد و آنان را بسوی کمال رهنمود خواهد بود . ولی دیدند که از همان روزهای اول ، اسلام های مختلفی از سوی افراد مختلف ارائه میشد و مردم نا آشنا به اسلامی که روزی محمدبن عبدالله در سرزمین عربستان موسس آن شد ، هر روز تماشاگر غلبه یک اسلام بر اسلامی دیگر شدند و آیت الله هایی توسط آیت الله های دیگر از مقام الهی معزول و طرد می شدند و نظر باینکه چرخش حوادث قدرت این مردم را در اختیار آیت الله خمینی قرار داده بود ، او اسلام خود را بنام اسلام ناب محمدی بر سایر اسلامها مسلط گردانید . پس از او هم جانشینانش که گاهی مخالفین فکری او را هم شامل میشود ، با همین شعارها تسلط خود را بر مردم گسترش داده اند . در آن انقلاب هم آنچه برای مردم در درجه اول اولویت قرار داشت " آزادی " بود . آزادی از قید و بندهای نظام دیکتاتوری شاهنشاهی که بواسطه آن شخصیت و استقلال خود را از دست رفته می دانستند و به همراه آن ثروتهای عظیم ملی را هم بر باد رفته می دیدند . علت اینکه شعارهای اسلامی ارائه شده را پذیرا شدند همان پندار از اسلام خوب بود که انتظار داشتند در سایه رهنمودهای اصول آن به اهداف خود برسند . در شرایط فعلی هم که مردم دو باره به شعار الله اکبر متوسل شده اند ، منظورشان نفی الهه های موجود است و میخواهند در مقابل حیله های حاکمیت که خود را مسلمان پیرو محمد جا می زند بگویند که این الهه ها را قبول ندارند . اینکه این مردم در حال حاضر چه شناختی از الله دارند موضوع دیگریست . ولی مسلم است که در آن ایده آلهای خود را می یابند . بدیهی است گرایش آنان در آینده به آن خواهد بود که به ایده آلهایشان نزدیکتر باشد . و لا اقل این را می دانند که در سایه آزادی ، با سعی و خطا هم که شده باشد میتوانند به اهداف خود نزدیکتر شوند . اینجاست که نخبگان جامعه نقش خود را برجسته می بینند و می توانند الگوهایی ارائه دهند تا مردم از بین آنها انتخاب کنند . و با توجه به تجربه های حاصله مواظب باشند که دگر بار اختیار خود را در دست الهه های جدید قرار ندهند . پس از انقلاب 57 هم زمانیکه غلبه بر حاکمیت دیکتاتوری قبلی کامل شد ، در اولین فرصت که برای انتخاب پیدا کردند ، با اکثریتی بزرگ کسی را برگزیدند که مدعی اسلامی بود به مثابه آزادی و آنچه در آقای بنی صدر برجسته یافتند اعتقاد او به آزادی و نفی هر گونه زور بود . ولی متاسفانه خمینی و اطرافیانش با سوء استفاده از موقعیت جنگی موجود و اینکه توده مردم اسلام مجسم را در ریش و عمامه میدیدند با تزویر او را که هنوز فرصت پیدا نکرده بود خدای مورد نظر خود را به توده مردم بشناسد از صحنه خارج کردند . اتفاقا تا آنجا که حافظه ام یاری میکند ، اولین باری که بعد از انقلاب از شعار " مکروا و مکرالله " استفاده بردند در کودتای سال 60 بود که خمینیان مدعی شدند خدایشان بر بنی صدر و هوادارانش پیروز شد . و توده مردم هم که هنوز از شیاطین پیچیده در عمامه ها تجربه زیادی نداشتند ، در میان آن جار و جنجال اصلا فراموش کردند که او هم یکی از مدعیان پر و پا قرص اسلام است که سایر اسلامها را اسلام محمد نمیداند . اکنون دیگر چنان مردم از اسلام و هر آنچه به آن موصوف است رمیده شده اند که بعضیها دیگر حتی تحمل نام نشریه او را هم که " انقلاب اسلامی " نامیده و زمانی ساعتها صبورانه برایش در صف در انتظار می ماندند ندارند . و هر چه هم در توضیح این واژه تلاش می کند که بگوید منظور او از انقلاب اسلامی ، انقلاب در اسلام است فایده ای نداشته . چرا که انقلاب اسلامی یعنی انقلابی که اسلامی هست . البته باید توجه داشت که در بین قرائتهای مختلفی که از اسلام معرفی شده است ، این نوع اسلام که مدعی باشد فرد فرد مسلمانان از آزادی عمل برخوردارند و حوزه دین باید جدا از قدرت حکومت باشد تا کنون مورد آزمایش قرار نگرفته است . و فقط نشانه هایی از آنرا در زمان خود محمد و تا اندازه ای در زمان خلفای صدر اسلام می دهند تا آنجا که در زمان عثمان مسلمانان او را خلع و به قولی با اصرار علی را بر منصب خلافت می نشانند . و از آن پس دیگر سراغ نداریم که خلیفه ای یا پادشاهی و یا حکمرانی را مسلمانان خود به آزادی برگزیده باشند . و شاید درست باشد اگر بگوییم که الله مسلمانان زمانی عوض شد که مسلمانان آزادی خود را از دست دادند . و بعید نیست چنانچه مسلمانان بتوانند مفهوم آزادی را بیابند و خود را از آن برخوردار نمایند ، بار دیگر با آن الله که هنوز هم اکبر است آشنا شوند و راه پیشرفت خود را پیدا کنند . شاید هم بهتر باشد کلیه مدعیان پیروی از ادیان توحیدی و سایر ملل از هر دین و مسلک و اندیشه در تلاشی مشترک به واقعیتی جدید دست یابند ، تا با نزدیک شدن به حقیقت ، انسانیت را از وضعیت نا مطلوب فعلی نجات دهند . به امید روز روشنایی .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر