یکشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۴

شب بخیر نگفته صبح نزدیک است؟

با ابراز خوشحالی از ادامه ی گفتمان سیاسی حول برنامه ی نجات ملی در بین نخبگان ایرانی وعرض احترام به کسانیکه آخرین بیانیه ی خود را در خصوص جنبش رفراندوم منتشر نموده اند، لازم است به نکات زیر اشاره نمایم: 1- در جایی از این بیانیه آمده است که" پایه های قدرت حکومت نباید در نهادهای غیرمنتخب مثل نهادهای دینی یا موروثی قرار داشته باشد" . در جایی دیگر میگوید " طیف وسیعی از روحانی و دانشگاهی،چپ و راست،جمهوریخواه و مشروطه خواه میتوانند حول یک خواسته ی مشخص با حفظ مواضع خود وحدت بر قرار سازند." واضح است که اشاره به نهاد موروثی یعنی سلطنت شاهنشاهی و اشاره به گروه سیاسی مشروطه طلب هم همان مشروطه سلطنتی را میرساند که یعنی وجود سلطنت. در اینجا روشن نشده است که آیا دیگر کسی در بین گروههای سیاسی موجود سلطنت خواه هست یا نه و با توجه به اینکه گروهی با نام و هدف سلطنت خواهی موجود بوده است اگر از این خواست خود صرفنظر کرده اند چرا اعلام نمیشود؟ و اصولا موضوع سلطنت طلبان در این بیانیه مبهم مانده است و معلوم نیست که آیا آنانرا جزو گروههای سیاسی مخالف قانون اساسی فعلی محسوب نموده اند یا نه . 2- اگر میتوانستیم مردم را به این سادگی فقط به دو دسته ی موافق و مخالف قانون اساسی فعلی تقسیم کنیم شاید رسیدن به یک توافق عملی برای حل مشکلات سیاسی ایران راحت تر از آن بود که فعلا بنظر می آید. البته تا جاییکه موضوع قانون اساسی مطرح باشد شاید این تقسیم بندی درست باشد. ولی مشکل اصلی در صورت قبول تعویض ، انتخاب چارچوب قانون جدید است و اینکه قدرت در قانون جدید در دست چه ارگانهایی از حکومت قرار بگیرد. اگر همه ی این گروهها قلبا قبول کنند که قدرت باید در دست مردم باشد ، کافی است فرمولی پیدا شود که چگونه نمایندگان واقعی مردم عهده دار موقعیتهای سیاسی گردند تا بتوانند از طرف مردم اعمال قدرت نمایند. پیدا کردن چنین فرمولی هم اگر حسن نیت وجود داشته باشد نباید مشکل باشد. مشکل اساسی رسیدن به آن نقطه است که مردم بتوانند قدرت خود را به نمایندگان واقعی خود واگذار کنند و اینکه کدام طرزفکر میتواند اکثریت مردم را به خود جلب نماید. و اینکه بدانیم چه چیزی موجب تصمیم سازی در میان مردم می شود. آیا آن مردمی که ما به واسطه از آنها ازحکومت مردمی دم میزنیم، در حال حاظر چنانچه موقعیت انتخاب پیدا کنند ، میتوانند درست انتخاب کنند و یا بدلایل مختلف از جمله تعصبات مختلف موجود، عدم شناخت گروههای سیاسی، عدم اعتماد، عدم آگاهیهای سیاسی و غیره باز هم دچار یکی از خطاهای گذشته میشوند ؟ بنابراین فرمولی که باید بر سر آن موافقت کرد اینستکه چگونه مردم را قانع کرد تا زیر پرچم یک اتحاد عمومی ابتدا برای نجات خود از دست حکومت مستبد اقدام نمایند و سپس آمادگی لازم را برای یک انتخاب درست پیدا کنند. و چنین اتحادی فقط با یک فراخوان اینترنتی ایجاد نمیشود. حتی اگر تمام ایرانیانیکه در اینترنت بدنبال مسائل سیاسی میگردند موفق به امضای چنین فراخوانی شوند، نمیتوان گفت اتحاد ایجاد شده است و بر اساس آن میتوان عمل کرد. تنها اتحادی در بین گروههای سیاسی مفید واقع میشود که بتواند در بین اقشار مردم نفوذ کرده و ایجاد جنبش نماید. اگر معنی جنبش رفراندوم اینستکه برای شکل حکومت آینده نظر مردم اعمال خواهد شد که در این موضوع شاید اختلافی نباشد. ولی اصولا با وجود حکومت فعلی چگونه میشود از رفراندوم صحبت کرد؟ و چه کسی مجری چنین رفراندومی میشود؟ و چگونه زمینه ی حضور ناظرین بین المللی بدون ایجاد زمینه ی دخالت خارجی فراهم میشود؟ و موضوع رفراندوم چه میتواند باشد؟ پس بهتر است با کلمات بازی نکنیم و راه حلی برای ایجاد اتحاد عمومی جهت رفع موانع موجود بر سر انجام شکلی از رفراندوم که مردم با آگاهی نسبی قبل از دخالت خارجی آینده ی خود را رقم بزنند پیدا کنیم

پنجشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۴

تاملی دیگر درباب ائتلاف

مقاله آقای مهرداد مشایخی تحت عنوان " تاملی بر فراخوان به ائتلاف در یک جبهه ی فراگیر" را در ایران امروز خواندم. نمی دانم اشاره ایشان به نامه های نوشته شده، مطلب مندرج در این وب لاگ را هم شامل می شود یا نه. متاسفانه از بین سه مقاله ی کوتاهی که در این خصوص در این وب لاگ درج شد فقط مطلب" کمای سیاسی ایرانیان" در گوشه ای از سایت های گویا نیوز و ایران امروز جای گرفت و دو مطلب بعدی در جایی منعکس نشد. ای کاش در خصوص آن دو مطلب هم لااقل اظهار نظری می شد تا درسی از آن بر می گرفتم و علت عدم توجه به آنها را در می یافتم. به هر حال با تشکر از ایشان حال که وارد این مقوله شده اند خواهشمندم چنانچه این مطالب را مطالعه نکرده اند، بذل توجه نموده و در صورت فرصت حتی توسط ایمیل اعلام نظر نمایند. ضرورت طرح موضوع ائتلاف مندرج در این وب لاگ از آن جهت احساس شد که با توجه به شرایط موجود ، خطر افغانیزه و یا عراقیزه کردن ایران دور از احتمال نیست و در خوشبینانه ترین پیش بینی، خطر بمباران وسیع مراکز حیاتی اقتصادی در آینده متصور می باشد و اگر ایرانیان هر چه زودتر خود را نجات ندهند ممکن است فرصت از دست برود و اگر بخواهیم صبر کنیم تا عارضه ی تفرقه گرایی ابتدا تخفیف و سپس اقدام جدی تر انجام شود ممکن است شرایطی پیش آید که دیگر از دست ما کاری ساخته نباشد و کنترل اوضاع به دست اجنبی و بد اندیشان بیافتد . آنچه در این وب لاگ پیشنهاد شده ائتلاف نیروهای معتقد به آزادی و استقلال حول محورهای مشترک است و لازمه ی آن نشستن آقای بنی صدر در کنار آقای پهلوی نیست اگر چه چنانچه آقای پهلوی نیز ابطال سیستم استبدادی- شاهنشاهی را اعلام و به جرگه ی آزادیخواهان مستقل بپیوندد، در گستره ی سیاست توحیدی آقای بنی صدر هم باید جای داشته باشد. چرا که آن اندیشه ی راهنمایی که به قول آقای بنی صدر ، فیلسوف آمریکایی گراهام فولر معتقد به ظهور آن از شرق می باشد ، می تواند ایده ی ایجاد دنیایی باشد که در آن بشریت با اندیشه ی خود و استفاده از تکنولوژی حاصل از اندیشه، می سازد که در لذت از زندگی نیکوی ایده آل ، عمری جاودانه می یابد و در مقام خلیفه اللهی ، بهشت موعود را برای خود خلق می کند. و این زمانی میسر می شود که انسانها متوجه شوند که به جای مبارزه بایکدیگر در استفاده از امکانات موجود و ارتقاء منزلت خود، با عشق ورزیدن نسبت به یکدیگر، همکاری با هم را برگزینند. ولی تا آ ن زمان، همراهی و نه پیوستن چنین گروه هایی به ائتلاف می تواند روند ایجاد جنبش مردمی در داخل کشور را یاری نماید. و تصور می شود چنانچه این ائتلاف در بین نیروهای سیاسی خارج از کشور( که هر یک پایه اجتماعی خاصی درداخل دارند) وگروههای تقریباهمسو در داخل، صورت بگیرد و مقدمات اعلان آن طوری فراهم شود که َآن شوک لازم را در داخل ایجاد نماید، زمینه ی پیوستن پایه های اجتماعی درون جامعه نیز که بر اثر وجود جو رعب و سانسور از هم گسسته شده ، ایجاد می شود. roozyaznov@yahoo.com