جمعه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۰

خامنه ای و تنها چاره باقیمانده

 

   بدون شک اکنون دیگر آقای خامنه ای متوجه اشتباهات بزرگ خود در دوران زمامداریش شده است وعلی القاعده باید به دنبال راه حلی برای برون رفت از این  بحرانی باشد که خود ایجاد کرده است . تنها کاری که از دست او بر می آید و می تواند به شکلی تقریبا آبرومندانه خود را رها کند یک کلمه است و آن توبه می باشد . اگر به خدایی که از او صحبت می کند اعتقاد دارد باید به درگاه او و در مقابل مردم ایران توبه کند و به خاطر  اشتباهاتش عذرخواهی کند . اگر توبه واقعی کند خدا از گناهانش می گذرد و مردم ایران هم اگر ببینند صادقانه رفتار می کند و با سپردن اداره کشور به گروهی معتمد ملت، راه بر سر کار آمدن یک دولت مردمی متکی به آرای ملت را هموار می کند و تمام موانع بر سر آزادی و حقوق ملت را از سر راه بر می دارد او را خواهند بخشید .

    آنچه مسلم است وضعیت موجود کشور دوام چندانی نخواهد یافت و مشکلات ناشی از سوء مدیریت ها و ظلم هایی که به مردم شده گریبانگیر همه ی مسئولین خواهد شد و زندگی مردم و کشور هم در مخاطره قرار خواهد گرفت. جهانخواران بین المللی هم که تاکنون نظام را فریب داده و مورد سوء استفاده های فراوان قرار داده اند به کار خود ادامه می دهند تا اوضاع کشور به جایی برسد که زمینه ی دخالت مستقیم آنان فراهم شود و همان طور که برنامه دارند پدیده ای به نام انقلاب اسلامی را به لجن بکشند . این آقایان نادانی که اطراف خامنه ای را گرفته اند او را جز به جهنم جایی نمی برند . نمونه اش همین آقای خاتمی امام جمعه این هفته تهران است که هنوز هم چسبیده به این حربه ی کهنه و احمقانه و برای توجیه جنگ قدرتی که بین خودشان و دولت تقلبی شان ایجاد شده و مغلوب کردن طرف می گوید:  " ما یک معیار را از امام راحل گرفته ایم و آن این است که دوست و دشمن را با رفتار دشمن می شناسیم . اگر دشمن از شخصی و یا جریانی حمایت کرد ما می فهمیم عیبی در این جریان پیدا شده است ." ظاهرا در این دستگاه کسی هم عاقل تر از این آقا پیدا نمی شود که بگوید اینگونه استدلال شما کار را برای دشمن خیلی آسان می کند . و اصلا با همین روش از اول انقلاب با دشمن همکاری کردید تا نخبگان و دلسوزان و باسوادان صحنه سیاسی ایران را حذف کردید . حالا همه چیز در اختیار شما و احمدی نژاد نادان تر از شما قرار گرفته و دارید راه تسلیم همه به دشمن را طی می کنید .

    تنها راهی که می تواند امید اجنبیان به مداخله و راه های سوء استفاده ی آنان را قطع کند برقراری حکومتی واقعا مردمی و آزاد است تا دست غارتگران و سوء استفاده گران داخلی هم در سایه ی برقراری نظم و قانون قطع و با مدیریت هوشمندانه راه تعالی ملت و کشور هموار گردد .
 آیا خامنه ای حاضر میشود توبه کند و یا خودش و اطرافیانش راهی جهنم میشوند ؟ ملت ایران هم باید بداند که اگر خود را از دست این گروه نادان رها نکند گرفتار همان جهنم خواهند شد .  

سه‌شنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۰

بنی صدریسم یا اسلام واقعی ؟

    تمام ادیانی که معروف به ادیان الهی شده اند بعد از درگذشت مؤسسین آنها دچار انشعاب شده اند و هر یک از شعبات دینها مدعی واقعی بودن آن میباشند . در اسلام نیز گذشته از شعبات چندگانه  شیعه و سنی هریک از این شعبات نیز به مرور زمان مفسرین مختلف با تفسیرهای گوناگون پیدا شده اند و گاهی تفاسیر آنان کمترین شباهتی با هم ندارند .

    اینکه کدام یک از این برداشتها دارای طرفداران بیشتر هستند بستگی به عوامل مختلف از جمله دسترسی مردم به آن مفسر خاص و امکانات مفسر در گسترش طرز تفکر خود نسبت به دین داشته است . در دنیای قدیم و در میان عوام ، مبلغین هریک از این گرایشات ، برای جذب مردم به خود با مشکلات زیادی روبرو نبوده و نیستند . ولی در دنیای مدرن و در میان تحصیل کرده ها و روشنفکران و مخصوصا کسانی که مایل اند با تحقیق دینی را بعنوان راهنمای زندگی برگزینند ، گرایش به این ادیان به سادگی صورت نمیگیرد .

   برای انسان امروزی معیارهایی مطرح است که تعاریف متداول از ادیان و مکاتب موجود آنانرا قانع نمی کنند . مخصوصا پس از اینکه اسلامی که در انقلاب ایران با تعاریف ارائه شده توسط رهبران انقلاب مدعی توانایی حل مشکلات ناشی از حکومت بی دینان بود به نا امیدی مردم انجامید و عملکرد حکومت دینی منجر به انزجار مردم از آنان شده است .      در این میان محققین و متدینینی مانند آقای ابوالحسن بنی صدر که مدعی هستند با اجرای برنامه ای که ایشان با برداشتهای خود از اسلام ارائه میدهند پاسخ بسیاری از مسائل امروزی داده میشود ، اسلام و قرآن را بگونه ای تفسیر می کنند که با معیارهای امروزی مردم هم میتواند مطابقت داشته باشد . با این وجود با توجه به اینکه امروزیها ایمان خود نسبت به ادیان را از دست داده اند ، ادعای امثال آقای بنی صدر را هم بعنوان اصل دین اسلام به راحتی باور نمی کنند .

   این موضوع را میتوان به روشنی در مقاله ای که با عنوان " بحث آزاد در باره آیه 34 سوره نساء " در بعضی جراید اینترنتی منتشر شد مشاهده کرد . موضوع  نگاه ادیان به زن و مرد یکی از مهمترین مسائل مطرح در بین مردم در رابطه با ادیان است . دراین مباحثه بانوی دانشگاهی سوئدی بعنوان فردی که میخواهد نگاه اسلام به زن را بداند ظاهرا مشکلی با تفسیر آقای بنی صدر ندارد ولی هنوز مطمئن نیست که آیا تعریف آقای بنی صدر اسلام واقعی است یا اینکه او دارد سعی میکند با انعکاس نظر خودش در قالب برداشتش از قرآن ، دامن اسلام را از بدیها پاک کند .

    کمی توجه به همین مباحثه ما را متوجه خواهد کرد که در حال حاضر درک اینکه کدامیک از تفاسیر اغلب متضاد از دین به واقعیت نزدیک است مشکل و چقدر برای جستجو گران سخت است تا نسبت به حقانیت یک دین ایمان پیدا کنند . در اینجا معانی مختلفی از همان آیه مورد بحث را که در آن مقاله بیان شده می آورم تا مورد قضاوت قرار گیرد :

    1-  مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است بواسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آن که مردان از مال خود بايد به زنان نفقه دهند پس زنان شايسته و مطيع آنهايند که در غيبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا بحفظ آن امر فرموده نگهدارند و زنانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بيمناکيد بايد نخست آنها را موعظه کنيد اگر مطيع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزينيد. ديگربارچنانچه مطيع نشدند آنها را بزدن تنبيه کنيد. چنانچه اطاعت کردند حق هيچگونه ستم نداريد که همانا خدا بزرگوار و عظيم الشان است .

    2-  فولادوند: مردان سرپرست زنانند به دليل آنکه خدا برخی از ايشان را بر برخی برتری داده و [نيز] به دليل آنکه از اموالشان خرج می‏کنند. پس زنان درستکار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [برای آنان] حفظ کرده اسرار [شوهران خود] را حفظ می‏کنند و زنانی را که از نافرمانی آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه‏ها از ايشان دوری کنيد و [اگر تاثير نکرد] آنان را ترک کنيد پس اگر شما را اطاعت کردند [ديگر] بر آنها هيچ راهی [برای سرزنش] مجوييد که خدا والای بزرگ است.

    3-   مکارم شيرازی در تفسير نمونه، جلد سوم، صفحه ۳۶۹: مردان، سرپرست و خدمتگزار زنانند، بخاطر برتريهايی که (از نظر نظام اجتماع) خداوند برای بعضی نسبت به بعضی ديگر قرار داده است و به خاطر انفاقهايی که از اموالشان (در مورد زنان) می کنند، و زنان صالح، آنها هستند که متواضعند، و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می‏کنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از طغيان و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! و (اگر مؤ ثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نماييد! و (اگر آنهم مؤ ثر نشد و هيچ راهی برای وادارکردن آنها به انجام وظايفشان جز شدت عمل، برای وادارکردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را ترک کنيد! و اگر از شما پيروی کردند به آنها تعدی نکنيد و (بدانيد) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترين قدرتهاست.).

    4-  تصحيح ترجمه: مردان بانی ثبات زندگی زنانند (قوام بنا بر معنی که مفردات الفاظ قرآن بدست می دهد)، بخاطر فضل ( بيشی) که خداوند به بعضی نسبت بعضی (مردان را نسبت به زنان و زنان را نسبت به مردان فضلها (بيشی ها) است) (۱) داده است. و به آنچه از اموال خود انفاق (وجوب نفقه بر مرد) می کنند. و زنان صالح آنانند که فروتنند و حافظ غيبی هستند که خداوند حفظش را مقرر فرموده است (در غياب شوهر، حافظ حقوق خانواده اند) و هرگاه از نشوز (عدم تمکين جنسی) آنان ترسيديد، پندشان دهيد، از همبستری اجتناب کنيد و آنها « را » به تحرک آوريد (چنانکه ميل مرده زنده شود، معنای يازدهم ضرب در قرآن) و هرگاه رغبت کردند، (بنا بر مفردات، فعل طوع به فتح ط خودانگيخته به کاری رغبت کردن معنی می دهد)زياده روی (در برانگيختن) نکنيد. همانا خداوند علی و بزرگ است

    همانطور که ملاحظه میشود تفاوت در ترجمه ها فراوانند . از آنجا که کلمه ضرب در آیه مورد ایراد قرار گرفته در ترجمه (2) به معنای ترک کردن آمده و در ترجمه (3) هم ترک کردن پس از اینکه شدت عمل کارایی نداشت . بدون اینکه مفهوم شدت عمل مشخص شود . در ترجمه آقای بنی صدر (4) کلمه " ضرب " معنی زدن ندارد و به قول خودش از بین چهارده معنی که برای این کلمه در قرآن دیده " بر انگیختن " را مناسب یافته و با تفسیر خودش ایرادهایی را که بر این آیه وارد میکنند  رفع کرده اند .  با این وجود من خواننده هم هنوز در ترجمه  آقای بنی صدر تناقض می بینم چرا که چنانچه مشکل نشوزی باشد که احتیاج به برانگیختن داشته باشد و هدف هم درمان این مشکل باشد اجتناب از همبستری چگونه میتواند مشکل را حل کند ؟ و یا اینکه در امر برانگیختن زیاده روی چه معنایی دارد و آیا در آن موقعیت مرد فرصت زیاده روی دارد ؟

    آ قای بنی صدر با اتکا به این نظر که در قرآن تناقض وجود ندارد آیه هایی از قرآن را که به نظر امروزیها نا پسند جلوه گر شده طوری معنا و تفسیر کرده اند که مورد پسند قرار گیرند و شائبه خشونت و یا بی عدالتی در دین اسلام رفع شود .

   مقاومتهایی که از طرف مخالفین در برابر این روش ایشان میشود شاید بی دلیل نباشد . چرا که در طول تاریخ کسی را نمیشناسند که مانند ایشان با اینگونه موضوعها برخورد کرده باشد و حتی اگر هم مدعی باشند که انحرافات در اسلام از همان اوائل زمان پس از محمد شروع شد باز هم مردم حق دارند که در حقانیت این دین و الهی بودنش شک کنند .مخصوصا که در همین قرآن اشاره شده که خدا خودش دینش را حفظ می کند . مردم میتوانند بپرسند که آخر این چه حفظ کردنی هست که بعد از محمد مسیرش کاملا عوض شد و حالا کار بجایی رسیده که مدعیان اسلامهای رایج بعنوان منحرفین شناخته میشوند و بعضا مورد تنفر بسیاری از مردم دنیا از جمله خود مسلمانانند ! مردم حق دارند بپرسند که اگر این دین خدایی هست چرا خدا اجازه سوء استفاده از آنرا می دهد و بالاخره کی این دین میخواهد بکار مردم بیاید و چرا اگر به زبان روشن بیان شده اینقدر تفاوت در برداشتها وجود دارد ؟!  

    شاید باید این نظر بعضیها را پذیرفت که قرآن حاصل درک محمد از دنیای آنروز و راهی برای برون رفت و اصلاح زندگی نابسامان مردم آن زمان بوده که البته بسیاری از اصول اخلاقی ارائه شده در آن با سرشت انسان هماهنگی دارد و میتوانند همیشه کاربرد داشته باشند . ولی این دلیل نمیشود که هر چه گفته شده ( که البته بعدها به رشته تحریر در آمده ) عینا همین حالا هم کاربرد داشته باشد . این وظیفه مصلحین و مردم هر زمان است که اصلاحات لازم بر پندارهای گذشتگان وارد کنند و تئوریهای نا صحیح را تصحیح نمایند . و شاید این همانکاریست که افرادی مانند آقای بنی صدر انجام میدهند . و همانطور که در نوشته ای دیگر هم اشاره کرده بودم اسلامی که ایشان تعریف می کنند اسلام ایشان است و حاصل زحمات فکری ایشان و شاید حالتی مانند شکسته نفسی باشد که این را بیان نمیکنند و یا بخاطر استمرار حالت تقدس دین که پذیرش آنرا در بین عوام تسهیل میکند . ولی مشکل اینست که امروزه مردم با سواد به تقدس چیزی اعتقاد ندارند و میخواهند به حقیقت پی ببرند . و کم سوادان و بی سوادان هم که امکان شنیدن و درک حرفهای ایشان را ندارند . اگر ایشان بتوانند نظر باسوادان را جلب کنند راه انتقال حاصل زحماتشان به سایر مردم هم آسانتر خواهد شد . البته در مورد کلمه با سواد نباید سختگیری کرد و الا میشود گفت هنوز همه بیسوادیم . در این رابطه همکاری و همفکری بین افراد همطراز و شناخته شده بسیار لازم است و از آنجا که در دنیای امروزی که اعتماد مردم نسبت به همه مدعیان راه راست ، چه دینی و چه غیر دینی  ، با مکاتب و ایسم های مختلف ، سلب شده است اینگونه همکاریها بین روشنفکرهایی که توانسته اند خود را از قدرت مخرب پاک نگهدارند ضروریست تا بلکه راهی برای نجات اخلاقی مردم زمین پیدا شود و مردم خود را از دست دروغگویان و حیله گران نجات دهند .   

دوشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۹۰

چرا جنگ در لیبی

 

    اینکه مردم یک کشور تحت سلطه نظام دیکتاتوری بر چنان نظامی قیام کنند امریست بسیار طبیعی . با وجود این امروزه مردم راضی نیستند با به راه انداختن جنگ خانمانسوز داخلی چنین رژیمهایی را ساقط کنند . چرا که راههای منطقی تر و حرکات مردمی آسانتری وجود دارد که به این هدف برسند . همانگونه که در ابتدای حرکت مردمی در لیبی در مورد سوء استفاده قدرتهای سلطه گر از وضعیت لیبی نوشتم ، این دخالت دیگران بود که منجر به راه انداختن جنگ داخلی شد و هم رژیم قذافی و هم مردم به ستوه آمده از حکومت او را بازیچه دست خود قرار دادند .

    اکنون دیگر کنترل اوضاع از دست مردم لیبی و قذافی خارج شده است . و قذافی هم فاقد آن عقل و شعوریست که بخاطر جلوگیری از خونریزی بیشتر و تخریب کشور دل از حکومت بکند . و چه بسا اگر بخواهد هم نفوذیان دربار ، که در چنین حکومتهایی کم نیستند ، او را به سویی میبرند که مورد نظر سلطه گران است . آنچه مورد نظر قدرتهای سلطه جوست همان است که در عراق اتفاق افتاد . یعنی ویران کردن زیرساختهای کشور و به مصرف رساندن کلیه ادوات نظامی که طی سالها با پول نفت به آنان فروخته شده و ایجاد زمینه برای به حکومت رساندن افرادی دیگر که تامین کننده منافع آتی آنان باشد . با چنین کاری هم آنچه را که در این گیرودار هزینه کرده اند از ثروت لیبی برداشت خواهند کرد و هم تا سالیان دراز لیبی را بازار بسیار سود آوری برای تجارت خود خواهند کرد و در این میان مردم لیبی هستند که باید کشته شوند و سالهای دیگر با بدبختی زندگی کنند .

    آنچه در حال حاضر در لیبی می گذرد هیچگونه توجیه منطقی ندارد . اگر غرب میخواست به مردم لیبی در ساقط کردن قذافی کمک کند راههای دیگری غیر از لشگرکسی و بمباران لیبی داشت . لیکن این رویه آنان نیست که بخواهند به نفع مردم کشورها عمل کنند . این مطامع اقتصادی زورمداران است که میتواند پرده از روی چهره دموکرات و ظاهرا موجهی چون اوباما هم بردارد و همان کاری را انجام دهد که خود او با دست آویزی به مخالفت با مشابه آن به قدرت رسید . البته با روشی جدید و توجیهاتی که  در ساختن آن خبره اند .

    این دنیای وحشی کی میتواند چنین لکه های ننگی را از چهره خود پاک کند ؟! مردمی هم که این وحشیان را به قدرت میرسانند یا نسبت به این بازیهای شرمگین جاهلند و یا منافع خود را در آن می بینند و یا همراه سایر مردم دنیا متوحش نظاره گر چنین اقدامات وحشیانه در دنیای خود هستند . ما مردم دنیا را چه شده است که چنین بی تفاوت نظاره گر چنین اقدامات وحشیانه هستیم و متوحش از آثار منفی آن بر زندگی خود ، هیچگونه عکس العملی در مقابل این همه بی عدالتیها نشان نمیدهیم ؟!

    تلخ تر اینکه نه مردمان استبداد زده و نه مستبدین از این وقایع درس می گیرند و حاضر نیستند با اصلاح امور خود بدست و تدبیر جمعی خود زمینه دخالتهای خارجی را در کشورهای خود از بین ببرند!    

شنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۹۰

(دنیای وحشی و متوحش ( لیبیاییها قربانی مطامع قدرتها

    اینکه مردم یک کشور تحت سلطه نظام دیکتاتوری بر چنان نظامی قیام کنند امریست بسیار طبیعی . با وجود این امروزه مردم راضی نیستند با به راه انداختن جنگ خانمانسوز داخلی چنین رژیمهایی را ساقط کنند . چرا که راههای منطقی تر و حرکات مردمی آسانتری وجود دارد که به این هدف برسند . همانگونه که در ابتدای حرکت مردمی در لیبی در مورد سوء استفاده قدرتهای سلطه گر از وضعیت لیبی نوشتم ، این دخالت دیگران بود که منجر به راه انداختن جنگ داخلی شد و هم رژیم قذافی و هم مردم به ستوه آمده از حکومت او را بازیچه دست خود قرار دادند .

    اکنون دیگر کنترل اوضاع از دست مردم لیبی و قذافی خارج شده است . و قذافی هم فاقد آن عقل و شعوریست که بخاطر جلوگیری از خونریزی بیشتر و تخریب کشور دل از حکومت بکند . و چه بسا اگر بخواهد هم نفوذیان دربار ، که در چنین حکومتهایی کم نیستند ، او را به سویی میبرند که مورد نظر سلطه گران است . آنچه مورد نظر قدرتهای سلطه جوست همان است که در عراق اتفاق افتاد . یعنی ویران کردن زیرساختهای کشور و به مصرف رساندن کلیه ادوات نظامی که طی سالها با پول نفت به آنان فروخته شده و ایجاد زمینه برای به حکومت رساندن افرادی دیگر که تامین کننده منافع آتی آنان باشد . با چنین کاری هم آنچه را که در این گیرودار هزینه کرده اند از ثروت لیبی برداشت خواهند کرد و هم تا سالیان دراز لیبی را بازار بسیار سود آوری برای تجارت خود خواهند کرد و در این میان مردم لیبی هستند که باید کشته شوند و سالهای دیگر با بدبختی زندگی کنند .

    آنچه در حال حاضر در لیبی می گذرد هیچگونه توجیه منطقی ندارد . اگر غرب میخواست به مردم لیبی در ساقط کردن قذافی کمک کند راههای دیگری غیر از لشگرکسی و بمباران لیبی داشت . لیکن این رویه آنان نیست که بخواهند به نفع مردم کشورها عمل کنند . این مطامع اقتصادی زورمداران است که میتواند پرده از روی چهره دموکرات و ظاهرا موجهی چون اوباما هم بردارد و همان کاری را انجام دهد که خود او با دست آویزی به مخالفت با مشابه آن به قدرت رسید . البته با روشی جدید و توجیهاتی که  در ساختن آن خبره اند .

    این دنیای وحشی کی میتواند چنین لکه های ننگی را از چهره خود پاک کند ؟! مردمی هم که این وحشیان را به قدرت میرسانند یا نسبت به این بازیهای شرمگین جاهلند و یا منافع خود را در آن می بینند و یا همراه سایر مردم دنیا متوحش نظاره گر چنین اقدامات وحشیانه در دنیای خود هستند . ما مردم دنیا را چه شده است که چنین بی تفاوت نظاره گر چنین اقدامات وحشیانه هستیم و متوحش از آثار منفی آن بر زندگی خود ، هیچگونه عکس العملی در مقابل این همه بی عدالتیها نشان نمیدهیم ؟!

    تلخ تر اینکه نه مردمان استبداد زده و نه مستبدین از این وقایع درس می گیرند و حاضر نیستند با اصلاح امور خود بدست و تدبیر جمعی خود زمینه دخالتهای خارجی را در کشورهای خود از بین ببرند!