پنجشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۲

پایان خامنه ایسم

انقلاب 57 که میتوانست آغازی مبارک و پایانی به دیکتاتوریهای شاهانه
طولانی برای مردم ایران باشد ، با بی تجربگی تازه انقلابیون و عدم
هماهنگی سیاسیون آزادیخواه و خلف وعده های آقای خمینی و از همه مهمتر
دسیسه های زیاده خواهان داخلی و بین المللی به بیراهه رفت و مردم ایران
که تصور میکردند یک مرجع تقلید هیچگاه دروغ نمی گوید به آقای خمینی فرصت
دادند تا سلطۀ خود و دارو دسته اش را بر آنان گسترش داده و دیکتاتوری
جدیدی بسا بدتر از قبلی ایجاد کند . قدرتهای خارجی نیز که منافع خود در
ایران را در وجود چنین حکومتهایی می دیدند در راستای ابقای این حکومت در
ایران عمل کردند و در سایۀ نادانیهای ملاها و انصارشان منافع منطقه ای
خود را تامین نمودند .
آقای خامنه ای هم که منصب جدیدش را هرگز به خواب ندیده بود با همکاری
دستیارش آقای رفسنجانی همان مسیر را ادامه داد و دیوار کجی را که بنا شده
بود به مرحله سقوط رسانید . او که خود با تقلب به مقام رسیده بود با تقلب
ننگین در به اصطلاح انتخابات 88 و سرکوب خونین مردم گور خود را کند و
زندگی مردم ایران را چنان خراب کرد که خودش هم به وحشت افتاد .
قدرتهای سلطه گر هم که اهداف مختلف خود در خاورمیانه را علنا به
اشغال در آورده اند ، خود را به دروازه های ایران نزدیک کرده اند و قصد
دارند در ادامه ویرانسازی کشورهای ثروت خیز در راستای منافع خودشان ایران
را هم به همان سرنوشت گرفتار کنند .
اینجاست که زنگ خطر برای ملاها و انصارشان به صدا در می آید و با علم
به اینکه در میان مردم ایران جایگاهی ندارند و باظهور کوچکترین نشانه های
ضعف جایی برای فرار از دست مردمی که جانشان را بر لب رسانده اند نخواهند
یافت ، عقلای قوم کم عقلشان به هراس افتاده و چاره جویی را در تسلیم در
مقابل سرنوشت شومی که خود بنا نهاده اند دیده اند .
انتخابات امسال این فرصت را به آنان داد تا رنگ عوض کنند و به زعم
خودشان بگونه ای که آبرویشان نزد معدود هوادارانشان نرود راهشان را
تغییر دهند . اینستکه با نمایشی مهندسی شده از انتخابات فردی را که همه
بر روی او به توافق رسیده بودند رئیس جمهور کردند و ظاهرا همه به این
نتیجه رسیده اند که آقای خامنه ای در همین راستا سمت خود را حفظ کند ولی
امور سیاسی مخصوصا سیاست خارجی از طریق دولتی که دستنشاندۀ همه گروههای
حاکمیت است اداره شود و خود خامنه ای هم قبول کرده است که از این پس
فرمانبردار باشد و فقط دیکته بنویسد و بگونه ای شعار طرح کند که راه سازش
با قدرتهای سلطه گر را هموار نماید .
نتیجۀ اینها برای مردم ایران البته چیزی جز کمی فراغت از ترس حمله
بیگانه و گرانتر نشدن زندگی گرانشان نخواهد بود . آنهم بستگی دارد به
اینکه سلطه گران به آنچه این آقایان میتوانند تسلیمشان کنند قانع باشند .
در غیر اینصورت این بازی هم چند صباحی ادامه می یابد و دورانی بس دشوارتر
فرا خواهد رسید .
آنچه میتواند مردم ایران را از این مهلکه نجات دهد جنبشی است همگانی و
کاملا مسالمت آمیز به شرطی که در انتخاب راه جدیدشان اشتباهات گذشته را
تکرار نکنند و جز آزادی و استقلال فکر و عمل در سر نداشته باشند . ایکاش
گروههای سیاسی خارج از رژیم هم در همین راستا به توافقی میرسیدند و
ایرانیان را در به دست گرفتن سرنوشت خودشان امیدوار می کردند .
گروه های حاکم هم باید بدانند که نجات غیر ذلت بارشان در پناه بردن به
مردم و تفویض قدرت به آنانست و تسلیم و یا نرمش قهرمانانه در برابر
بیگانه موجب نجاتشان نخواهد شد .

شنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۹۲

مهندسی و روان درمانی حماسی انتخابات

 

     اینبار هم نمایش انتخاباتی رژیم همانطور که خود مصلحت میدید برگزار شد و نتیجه ای را هم که  میخواست اعلام کرد . برای آنانی که به سیاست حاکم بر ایران و تاثیرات شرائط خارجی و داخلی بر آن اشراف داشتند و با دقت آنرا دنبال می کردند ، از پایان روز چهارشنبه یعنی آخرین روزی که فرصت ائتلافهای ساختگی معمول در ایران پایان یافت و  بازیگران جناح راست که همگی حلقه بگوش آقا بودند به نفع همدیگر کنار نرفتند ، روشن بود که کلیه جناحهای موجود در حاکمیت بر پیروز اعلام کردن آقای روحانی به توافق رسیده اند . آنچه موجب این حرکت رژیم گردید چیزی جز به بن بست رسیدن رژیم در زمینه سیاستهای داخلی و خارجی نیست .

    البته از ورود فردی مانند روحانی به صحنه اجرایی کشور نمیتوان انتظار تغییرات مطلوب مردم را داشت . بلکه او را باید ابزاری برای حاکمیت دانست که میخواهد از نوشیدن جام زهر پرهیز کند . تنها چیزی که آقای خامنه ای به آن تن داده است جایگزینی جام زهر با از دست دادن آبروی نداشته خود میباشد . البته در این شرایط همراهی شخصی مانند رفسنجانی را هم با خود داشته است و هر دو از آبروی خود مایه گذاشته اند . آقای رفسنجانی هم که خود شریک آقای خامنه ای در انحراف انقلاب و بر باد دادن نتایج آن بوده است همانطور که خود گفته است که در زمان نوشاندن جام زهر به آقای خمینی حاضر بوده است خود مسئولیت شکست در جنگ را بعهده بگیرد و بخاطر آن محاکمه هم بشود ، چرا اینبار با زیر پا گذاشتن آبروی خود و پذیرش ننگ باختهای انتخاباتی و عدم تایید صلاحیتش در نجات رژیم از سقوط سهیم نگردد ؟!

    در عین حال مردم ایران باید بدانند که اگر چه ممکن است رژیم موفق شود با مهره روحانی خطرات خارجی و داخلی را برای مدتی تسکین دهد ولی اینگونه کنار آمدن رژیم با قدرتهای جهانی را باید با همکاری صدام حسین با آنها در مقابله با انقلاب مردم ایران مقایسه کرد که بعد از بهره برداری از او او و عراق را هم نابود کردند . و همچنین قابل مقایسه خواهد بود با کوتاه آمدن قذافی در مقابل غرب که او و کشورش هم قربانی نادانیهای خود شد . چنانچه مردم ایران موفق نگردند خود زمام امور خود را در دست گیرند باید منتظر باشند که این رژیم نیزخود و  ایران را  در بازی قدرتهای جهانی نابود کند . مردم ایران باید بدانند که نتیجه این نمایش انتخاباتی را نه شرکت آنان در انتخابات که شرایطی که خود رژیم بوجود آورده رقم زده است . و این رژیم بود که اینبار هم با مهندسی دقیق انتخابات عده ای از مردمی را هم که جانشان از سیستم موجود به لب رسیده بود وادار به شرکت در انتخابات کرد و با روان درمانی آن از طریق چگونگی اعلام نتیجه رای گیری سعی کرد همه چیز را طبیعی جلوه دهد .  در این اقدام احمدی نژاد و دارو دسته او هم وظیفه خود را بخوبی ایفا کردند .   

دوشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۹۲

سقوط بشار اسد بعد از نمایش انتخاباتی ایران ؟

شکی نیست که مراکز قدرتهای جهانی که خود را متولی مدیریت جهان میدانند
و تامین منافع خود را از طریق اعمال کنترل بر سایر کشورها میسر می
پندارند ، برای نیل به اهدافشان برنامه ریزیهایی دارند که سعی میکنند با
کمک کنترل افکار عمومی به اجرا درآورند . یکی از مناطق فوق العاده مهم
جهان که میتواند تامین کننده منافع این مراکز باشد منطقه ایست که کشور ما
تقریبا در مرکز آن قرار دارد .
با توجه به شرائط سیاسی- فرهنگی حاکم بر افکار عمومی جهان ، بهترین
وسیله موجود برای اعمال قدرت زورمداران در مناطق ثروت خیز وجود و ایجاد
بحرانهای سیاسی- اجتماعی در این مناطق است . متاسفانه ایران ما هم از دیر
باز به علت عدم حضور موثر ملت در صحنه سیاسی و حاکمیت دولتهایی که در
غیاب ملت چاره ای جز کنار آمدن با قدرتهای خارجی نداشته اند همیشه مورد
سوء استفاده این قدرتها بوده است . یکی از مهمترین اهداف مردم ایران در
انقلاب سال 57 تصحیح این روند اداره کشور بود تا خود را از شر بازیهای
این قدرتها رها کنند . این مهم با روی کار آمدن یک دولت عاقل و کارامد و
حضور مردم در صحنه تامین میشد و مردم هم این خواست خود را در اولین
انتخابات رسمی و تقریبا آزاد بعد از انقلاب با رای دادن به کسی که شعارش
آزادی و استقلال بود به صراحت اعلام کردند . آنچه بعد از پیروزی انقلاب و
مخصوصا بعد از اولین انتخابات اتفاق افتاد و کشور را دوباره به سمت
پرتگاهی فرستاد که اکنون در لبه های آن رسیده ایم حاصل فقدان تجربه سیاسی
ملت و کج رویهای رهبری و دسیسه های زورمداران داخلی و خارجی بود . این کج
رویها دوباره کشور را بازیچه قدرتها قرار داد و از آنروز تا کنون روند
حوادث به سود بیگانگان و به ضرر ملت ادامه داشته است .
نجات از پرتگاهی که کشور بر لبه آن قرار گرفته است محتاج به درایتی
است که حاکمیت فعلی نه تنها فاقد آنست بلکه این حاکمیت حاصل همان بازیهای
بحران آفرین است و خود روزبروز بر بحران می افزاید . رهبری فعلی که خود
نیز جز در بحران نمیتواند ادامه حیات دهد در نظر دارد به بحرانسازی ادامه
دهد تا آنجا که ، همانطور که از زبان خودش نقل شده ، مجبور به تسلیم شود
. البته تسلیم شدن در برابر ملت مورد نظرش نیست بلکه تسلیم در برابر
قدرتهای خارجی است که مورد نظر اوست . شاید هنوز متوجه نشده است که تا
کنون هم بازیچه دست آنان بوده است و بسود آنان عمل می کرده است . یکی از
مقاطعی که حاکمیت میتواند از سقوط خود از طریق فشار خارجی ، با کم کردن
بهانه های خارجی ، جلوگیری کند زمان انتخابات ریاست جمهوریست . همانگونه
که در سال 76 با ورود خاتمی از فشارهای خارجی کاسته شد و بقول خودشان خطر
حمله خارجی رفع شد .
مدتی است که شرایط سیاسی بین المللی طوری شکل گرفته است که باور عمومی
و حتی باور خود حاکمیت ایران اینست که پس از سقوط بشار اسد نوبت به ایران
میرسد که همان برنامه هایی را که قدرتهای جهانی در کشورهایی مثل عراق و
افغانستان و لیبی و سوریه و غیره اجرا کردند عملی کنند . درست بهمین علت
است که رژیم نهایت سعی خود را بکار برده و میبرد که بشار سقوط نکند .
غافل از اینکه روند حوادث در سوریه هم برنامه ریزی شده است و این برنامه
در دست رژیم سوریه و یا ایران نیست . قدرتهای بزرگ براحتی میتواند بر سر
کشورها با هم معامله کنند و تکلیف کشوری را که کنترلش از دست مردم و
حکومتش خارج شده تعیین کنند . تصور بر اینست که طولانی شدن روند سقوط
بشار اسد ضمن اینکه فرصتی هست که ساختارهای اقتصادی و نظامی سوریه به نفع
قدرتهای سلطه جو ویران شود ، این توهم را هم برای رژیم ایران ایجاد می
کند که ماندن بشار مساوی ماندن این رژیم در ایران است و در نتیجه رژیم
خود را مجبور نمی بیند که در انتخابات ریاست جمهوری به مخالفین خود در
داخل رژیم امتیازی بدهد که بتواند با تغییر لحنهای دیپلماتیک رفع خطر
خارجی کند . در چنین صورت مراکز قدرت بین المللی فرصت خواهند داشت تا با
سوء استفاده از این رژیم بحرانساز برنامه های خود را در مورد ایران ادامه
دهند .
چنانچه در این نمایش انتخاباتی هریک از گروههای حکومتی چه اصولگرا و
چه باندهای دیگر از جمله باند موسوم به دولتیها ، که سعی می کنند با
شعارهای ضد و نقیض خرافاتی و فوق مدرنی نظر جلب کنند ، بتوانند رای آن ده
پانزده در صد رای دهنده را به نفع خود مهندسی کنند برای حاکمیت چاره ای
جز تسلیم خفت بار در مقابل قدرتهای خارجی و به ویرانی کشاندن ایران نیمه
ویران نخواهد ماند . البته کلید حل مسائل ایران هنوز در دست ملت ایران
است که چنانچه خود را توانا ببیند و وارد صحنه شود میتواند شرایط را به
شرایط پیروزی انقلاب 57 برگرداند و این بار با استفاده ار درس تجربه
بنایی تازه بسازد .