دوشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۰

قذافی ها و خامنه ای ها پل پیروزیهای جهانخواران

همانطور که در نوشته های پیشین پیش بینی کرده بودم ، حکومت قذافی پس از ویران شدن شهرها و زیربناهای اقتصادی لیبی و کشته شدن هزاران لیبیایی به سرنوشت محتوم همه دیکتاتورها گرفتار شد . سران اعضاء اصلی ناتو ، یعنی همانهایی که تا یکسال قبل با وسواس فراوان و با روشهایی که خوشایند دیکتاتور لیبی بود در پایتختها و شهرهای خود از او پذیرایی های بسیار رسمی بعمل می آوردند ، سقوط ترابلس را جشن گرفته اند و سر خوش از آنند که با پولهای بجا مانده از قذافی و منابع نفتی لیبی گوشه ای از اقتصاد های همیشه بدهکار خود را ساماندهی می کنند .

     از مردم لیبی هم آنان که در مقابل حکومت قذافی بپا خواستند و غربیان آنانرا درگیر  جنگ داخلی نمودند سرمست از سقوط قذافی به جشن و پایکوبی مشغول شده اند و غافل از آنند که اعضاء ناتو چه برای آنان به ارمغان خواهند آورد . حتما خود می دانند که چنانچه پشتیبانیهای ناتو نبود هرگز نمیتوانستند از راه جنگ بر قذافی پیروز شوند و حال باید ببینند در ازای این کمکها چه بهایی را باید بپردازند ، چند نفر دیگر از سرانشان باید مانند جنرال یونس تصفیه شوند تا در نهایت افراد دلخواه در مصدر امور قرار گیرند !

    مردم دنیا هم با بی تفاوتی و شاید بی چاره گی نظاره گر این اوضاع اسفبار جهانی هستند و شاید اصلا متوجه نیستند که چگونه شطرنج بازان جهانی مهره های خود را به بازی می گیرند تا عده ای معدود در ناز و نعمت زندگی کنند و اکثریتی از مردم دنیا در آتش دسیسه های بازیگران و نادانیهای خود بسوزند .

    آنچه این وقایع را در صحنه جهانی ممکن می سازد نوعی از سیاست حاکم بر جهان است که گاهی خود سیاستمدارانش آنرا سیاست کثیف می نامند . برابر این نوع سیاست ، در یک طرف سیاستمداران اکثرا غربی قرار دارند که با حرفهای آراسته و تلطیف شده و با پشتیبانی نیروهای تا بدندان مسلح مجرب و مجهز، همراه با شبکه های وسیع تبلیغاتی جهانی و از همه مهمتر سیستم جاسوسی بسیار پیچیده و استفاده از افراد نفوذ داده شده در داخل حکومتهای دیکتاتور برنامه های خود را اجرا می کنند . و در طرف دیگر سران دیکتاتور نادان کشورهای عقب مانده قرار دارند که اغلب خود را بهترین می پندارند و با حرفهای آتشین و عوام فریب خود در پناه نیروهای نظامی و انتظامی خود که با داشتن فرماندهانی سرسپرده و کم سواد که در روز حساب شبحی بیش نخواهند بود ، با زور بر مردم خود حکومت می کنند و بهانه های لازم را  برای هر گونه اقدام تجاوزگرانه از طرف جهانخواران فراهم می کنند . آنچه در سالهای اخیر در کشورهایی همانند عراق و افغانستان و لیبی گذشته است و برنامه هایی که در پیش روی کشورهای دیگری مانند سوریه و ایران و سایرین است نمونه هایی از این نوعند . آنچه در کشورهایی مانند تونس و مصر و بحرین و یمن هم می گذرد قسمتی از همین نوع سیاست است که بنا بر موقعیت خاص آنان قوانین بازی در آنها کمی متفاوت است .

     در این میان فقط مردمانی که بتوانند خود را بگونه ای از این بازی ها رها کنند و با ذکاوت و هوشیاری اجازه ندهند مورد سوء استفاده دیگران قرار گیرند قادر خواهند بود با کسب مقبولیت و مشروعیت در مقابل افکار عمومی جهانی به زندگی خالی از اینگونه مسائل ادامه دهند .  و این ممکن نخواهد شد جز با روی کار آمدن دولتی عاقل ، متکی بر آراء آزاد مردم که با نظارت شفاف عمومی و در سایه قوانین مترقی و سیستم دادگستری مستقل و آزاد  زمینه بروز خلاقیت مردم در اداره هرچه بهتر کشور فراهم شود .

     مردم ایران هم باید بدانند که درست در داخل این بازی جهانی قرار دارند . در طول بیش از یک قرن اخیر بارها سعی کردند که خود را از این بازی رها کنند ولی هر بار بر اثر هوشیاری دشمن و بی تجربگی و اشتباهات ناشی از ساده اندیشی ها و عدم تحمل همدیگر آنچه را از در بیرون کرده بودند از پنجره برگرداندند . و حال باید بدانند که راهی جز کسب آزادی خود فقط با اراده خود و تحمل هرگونه نظر مخالف در اجتماع ندارند تا با استفاده از نظرات همدیگر از ارتکاب اشتباهات گذشته جلوگیری شود .

    آیا چنین اراده ای در مردم و اندیشمندان ایران وجود دارد ؟ و یا در انتظار دیدن صحنه هایی مانند عراق و لیبی در کشور خود می نشینند ؟!