شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۰

آقای واحدی، رمز گشایی از کمک خارجی یا مغلطه ؟

     گفتار و نوشتار اخیر آقای مجتبی واحدی کمی موجب تعجبم شد و بنظرم رسید ایشان تحمل دیار قربت را ندارند و دیر رفته میخواهند زود هم برگردند ! و با اینکه قبلا شنیده بودم که ایشان بر موضوع استقلال از قدرتهای خارجی اصرار کامل دارند ، حالا صحبت از بد نبودن مذاکرات اپوزیسیون ایرانی با قدرتهای خارجی می کنند ! و همچنین انتقاد از نحوه قتل قذافی در ملا عام را مرثیه سرایی بر او می نامند و خوشحال از این که مردم لیبی با کمک خارجی توانسته اند دیکتاتور 42 ساله را از بین ببرند و آزاد باشند . اگر چه از احتمالات کج رفتن مردم لیبی هم سخن گفته اند ولی جای این سوال باقیست که آیا با این روشی که در لیبی عمل شد اصلا جای امیدواری برای پیاده کردن قانون ، آزادی و عدالت هست ؟ اینکه می گویند می توانند از حاصل دست آوردشان با کمک خارجی کشوری آباد و مسئولیت پذیر بسازند یعنی چه ؟! شما که طاقت چند روز خارج از وطن را ندارید هیچ فکر کرده اید که مردم شهرها و دهات لیبی که همه خانه هایشان تبدیل به تل خاک شده تا کی باید مننتظر بنشینند تا پس از ادای دینشان به یاوران خارجیشان سطح زندگیی مشابه زمان قذافی داشته باشند ؟!

    شما صحبت از مذاکره با قدرتهای خارجی می کنید بعنوان اپوزیسیون ایران که به مثابه دولت مشروع ایرانیست که حکومت نامشروع ایران اجازه شکل گیری آنرا نداده است . با وجود اینهمه گروه مختلف اگر قرار باشد هریک چنین کنند میدانید چه میشود ؟ اصلا مذاکره برای چه ؟ اگر موضوع بیان نظرات خود در مورد دولتی است که شما میخواهید در صورت امکان در ایران تشکیل دهید و نحوه برخوردش با مسائل داخلی و جهانی این مذاکره لازم ندارد ! شما کافیست در همین مصاحبه ها اعلام کنید که مثلا ما سیاستمان دوستی و همکاری با تمام ملل و دولی است که مایل باشند با ما دوستی و همکاری داشته باشند و دوست داریم همه مردم دنیا در کمال صلح و دوستی برای بهبود زندگی خود به همدیگر کمک کنند .  چنین سیاستی  مورد تایید تمام جهانیان است و اگر سعی کنید تمام گروههای اپوزسیون حول چنین سیاستی با هم یکصدا شوند و در فکر ساخت و پاخت های پنهانی با کسی هم نباشند آنوقت در صورت موفق شدن به رساندن چنین پیام به مردم داخل کشور ، همگانی شدن جنبش ممکن و با رفع خطر خارجی برچیدن بساط دیکتاتوری داخلی هم میسر می گردد . ولی اگر هر گروهی به خود اجازه دهد با خارجیان در مورد جایگزین حکومت در ایران وارد مذاکره شود آنوقت انتخاب با قدرتها خواهد شد و باید متوجه باشید که آنان چه کسانی و چه راههایی را انتخاب خواهند کرد ! در ضمن توصیه می کنم مطلب قبلی من در مورد اظهارات خانم کلینتون را هم بخوانید و مطمئن باشید آقای اوباما و حکومتش بدهکار تر از آن هستند که بتوانند بدهیشان به جنبش سبز را بپردازند ! شما مواظب باشید داخل دیگ نیافتید . در ضمن اگر آقای کروبی میدانستند که آقای کارتر شخص خوبی بودند و به انقلاب کمک کردند چرا به آقای خمینی توصیه نکردند با ادامه گروگانگیری موجبات شکست او و تسلط ریگانیسم را فراهم نیاورند ؟

تاسف از 28 مرداد و تعارف بی شرمانه به لیبیاییزه کردن ایران ( آمریکا همان آمریکاست ! تکلیف ما چیست؟؟ )

     وزیر خارجه آمریکا با شدت بخشیدن به دیپلماسی رسانه ای خود در تلویریونهای فارسی زبان انگلیس و آمریکا چه اهدافی را دنبال می کند ؟ او که پس از سفرهای خود به لیبی ویران شده و منطقه خلیج فارس آشوب زده و توجیه اقدامات برون مرزی خود و هم پیمانانشان ترجیح داده است ایرانیانی که خسته و بیزار از رسانه های داخلی به تلویزیونهای ماهواره ای روی آورده اند را مخاطب قرار دهد و هم زمان پیام خود را به حکومت ایران هم ارائه دهد ، بدون برنامه دست به این کار نمیزند .

     با توجه به حرفهای ایشان و آنچه از محافل هم پیمانانشان خصوصا انگلیسیها درز پیدا کرده است ، بنظر میرسد سیاست خارجی آنان از آنچه در طول قرن اخیر بوده تغییری نکرده است و فقط بنا بر اقتضای زمان و شرائط فعلی دنیا اقدامات خود را که هدفی جز تسلط بر منابع ثروت کشورهای دیگر نیست بگونه ای عوامفریبانه توجیه می کنند و زمینه را برای اقدامات آتی خود فراهم می نمایند .

     در این مصاحبه ها هم از یک طرف از کودتای 28 مرداد سال 32  که با کمک همپیمانشان انگلیس و استفاده از مزدوران و ساده لوحان ایرانی آنزمان اجرا کردند اظهار تاسف می کند و آنرا از اشتباهات گذشته می نامد و از طرف دیگر با بی شرمی تمام پیشنهاد می کند که آنچه در لیبی اتفاق افتاد و فجایعی را که در آنجا مرتکب شدند ولی ابعاد وحشتناک آنرا لاپوشی می کنند در ایران نیز تکرار کنند . ولی در بیان این موضوع هم بگونه ای ماهرانه پیامی به حکومت ایران می دهد و آن این است که فعلا برای شما برنامه ای نداریم تا زمانی که از ما درخواست شود و تاکید می کند که جنبش سبز هم چنین درخواستی نداشته و ندارد . این حرفهای او با آنچه از محافل انگلیسی شنیده شد که فعلا برنامه ای برای سرنگونی حکومت ایران ندارند خوانایی دارد .

     با این پیام به دیکتاتور ایران می گوید که فعلا میتواند به اقداماتش ادامه دهد چرا که اغلب در راستای منافع آنان است . اصولا قدرتهای سلطه جو پس از انقلاب 57 از طریق عملیات نفوذی و توطئه های سری نظیر اشغال سفارت آمریکا در تهران موفق شدند انقلاب را به ضد انقلاب تبدیل و از آن طریق منافعی را که در دوران پهلوی از آن برخوردار بودند چند برابر کنند و ایران را برای منطقه خاورمیانه به مثابه اسرائیلی دوم جلوه گر ساختند تا با تشدید مسابقات تسلیحاتی منافع خود را تامین کنند . و ایران ولایت فقیه بهترین گزینه ای بوده و میباشد که با مستمسک قرار دادن آن برنامه های خود را اجرا کنند و هرگاه هم بخواهند میتوانند هرگونه عملیات خرابکاری در دنیا را از داخل رژیم اجرایی نمایند ! از سوی دیگر چنانچه مصالح این قدرتها در سرنگونی دیکتاتورها باشد چنان عمل می کنند که فرصت تسلیم کردن خود را هم نداشته باشند . بهترین نمونه های غلامان حلقه بگوششان که دیگر دفاع از آنان برایشان مقرون بصرفه نبوده کسانی مانند محمدرضا شاه و مبارک و بن علی بودند که دیدیم چگونه خود و خانواده هایشان از طرف همان قدرتها مورد تحقیر قرار گرفتند . کسانی مانند صدام و قذافی را هم که گاهگاه برایشان کرکری هم میخواندند پس از بهره برداریهای لازم از آنان به یکباره خفه کردند .

    اکنون نیز می خواهند به این رژیم فرصت دهند تا هرچه بیشتر بر طبل اختلافات داخلی بکوبد و سرکوبی اصلاح طلبان حکومتی را هم ادامه دهد . چرا که اگر احساس کند که از خارج مورد تهدید جدی هست انتخابات پیش روی میتواند فرصت مناسبی باشد برای یک سری اصلاحات سیاسی و برچیدن فضای امنیتی که در آنصورت میتواند از میزان بهره دهی رژیم به قدرتها بکاهد . و این همان است که مورد پسند قدرتها نیست . در ضمن نباید فراموش شود که گرفتاریهای اقتصادی غرب ممکن است آنانرا مجبور کند دیکتاتوری ایران را به کشورهایی چون چین بفروشند .

    آری قدرتهای بزرگ همانند آمریکا فقط در فکر منافع خود بوده و هستند و این بسیار ساده لوحانه خواهد بود که تصور شود کسانی مانند خانم کلینتون مشتاق به برقراری روابط بهتر با ایران اند و یا مایلند به ایرانیان در برچیدن نظام دیکتاتوری کمک کنند ! آنکه احتیاج دارد با سایر کشورهای جهان روابط حسنه داشته باشد ملتها هستند از جمله ملت ایران که نمیخواهد اسباب بازی قدرتهای سلطه جو و اسیر امیال ظالمانه آنان باشد . تنها راه ملت ایران برای نجات از خطراتی که ایران را تهدید می کند اصلاح آهنگ صداییست که به نام کشور ایران در دنیا منعکس میشود و این ممکن نخواهد شد جز با تشکیل دولتی عاقل منبعث از آراء واقعی ملتی که همیشه خواهان دوستی و همکاری با سایر ملل بوده است . فقط در سایه برخورداری ملت از آزادیهای مدنی و امکان بهره برداری از تبادل آراء صاحبان اندیشه های نوین است که موجب بیداری و هشیاری آنان و در نتیجه جلوگیری از افتادن به دام زیاده خواهان داخلی و خارجی می گردد .  و این وظیفه آگاهان و اندیشمندان ایرانیست که برای روشن کردن ملت ایران از این موضوعات و هماهنگ کردن آنان برای یک جنبش همگانی ضد استبدادی بطور هماهنگ و فعالانه عمل کنند . در غیر اینصورت باید همین طور منتظر بمانیم تا طمعکاران داخلی و قدرتهای خارجی به استثمار خود ادامه دهند و در نهایت ویرانی و بدبختی بیشتر را نصیبمان کنند . 

جمعه، مهر ۲۹، ۱۳۹۰

آدمخواران دنیا خوردند قذافی آدمخوار را ( انسانیت را چه میشود؟! )

     در مقابل چشم دنیا که از طریق شبکه های ماهواره ای نظاره گر وقایع لیبی بودند، قذافی که پس از درگیریهای یکساله و ویرانی لیبی به اسارت در آمده بود به شیوه ای وحشیانه کشته میشود . رهبران قدرتهای حاکم بر دنیا که سالها نظاره گر دیوانه بازیهای او بودند ولی برای سوء استفاده از او به شیوه های مورد پسند او از او پذیرایی می کردند سعی می کنند در تبریک این پیروزی وشاید بخاطر از بین رفتن یکی از ناقضین حقوق بشر در دنیا از هم سبقت بگیرند و هر یک با بازی با کلمات به شیوه خود ، خود را شریک این قتل  قلمداد می کنند . واتیکان هم پس از این قتل، مخالفین او را که با افتخار اعلام می کنند قذافی بدست سربازانشان اسیر و کشته شده است به رسمیت می شناسد . سخنگوی وزارت امور خارجه دولت ولایت فقیه ایران هم که خود را مسلمانترین حکومت می داند کشته شدن قذافی را تبریک می گوید . عکس العملهای سایر کشورها از هر دین و مذهب هم جز این نبوده است .

     جا دارد از عیسی مسیح و محمد مصطفی دعوت کرد تا برخیزند و ببینند مدعیان پیروی از آنان چگونه در زمین فساد می کنند . شاید کسانی بگویند مثله کردن قذافی   پس ار اسارت او عکس العمل طبیعی است در مقابل ظلمهایی که او مرتکب شده بوده ولی نتیجه درسهای عیسی و محمد چه شد ؟! این رزمندگانی که بعضی دوست دارند آنانرا مسلمان معرفی کنند بویی از اخلاقیاتی که به محمد و عیسی مسیح نسبت داده می شود نبرده اند ؟!

     در این میان هیچ شنیده نمیشود که کسی در جایی این سوال را مطرح کند که آیا این تنها راه مقابله با قذافی بود ؟! آیا آنان که به بهانه جلوگیری از کشته شدن مردم لیبی بدست قذافی به جنگ او رفتند، بیشتر از مردم لیبی کشتند و یا قذافی ؟! آیا اگر قذافی تا آخر عمرش هم بر لیبی حکومت می کرد قادر بود اینهمه از مردم لیبی را بکشد که در این جنگ کشته شدند ؟! آیا کسانی که خانه به خانه شهرهای لیبی را با توپ تانک و موشک و بمب ویران کردند تا او را از بین ببرند حالا می توانند آزادی و رفاه و سعادت برای باقیمانده مردم لیبی به ارمغان بیاورند ؟! آیا مردم لیبی میتوانند کمپانیهای همه چیز خوار غربی را که سراسیمه وارد لیبی می شوند مهار کنند که منابع سرشار از ثروتشان را غارت نکنند ؟!

     آنچه بر لیبی گذشت، گذشت و آینده نا معلوم لیبی هم می آید و می گذرد . همین داستان در سایر نقاط دنیا هم به شکلهایی متفاوت جاری هست . و این سوال باقیست که انسانیت را چه میشود ؟!! این سوالیست که متفکرین کنونی جهان باید به آن پاسخ دهند .

یکشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۹۰

از کارتلهای مواد مخدر تا آیت الله های حکومتی

   بنا بر ادعای اخیر آمریکا مبنی بر دست داشتن دولت ایران در توطئه ترور و بمب گذاری در خاک آمریکا ، طرف ایرانی برای عملیاتی کردن برنامه خود با یکی از افراد یک کارتل مواد مخدر در مکزیک تماس برقرار می کند که این فرد یکی از خبرچین های آمریکا بوده است .

    اخیرا یکی از رسانه های آمریکایی با تعدادی از آشنایان این فرد ایرانی مقیم آمریکا مصاحبه هایی انجام داده که همگی آنها در اینکه چنین شخص بی نظم و فراموشکاری اینکاره باشد ابراز تردید کرده اند . و دولت آمریکا هم هنوز مدرک قابل قبولی ارائه نداده است و ظاهرا همه منتظر شروع محاکمه این شخص هستند تا از شواهد با خبر شوند . مفسرین سیاسی هم معتقدند که حکومت ایران هیچگونه نفعی در چنین اقداماتی نخواهد داشت و در اینکه مقامات بلند پایه حکومت ایران در آن دست داشته باشند با تردید می نگرند .

    از طرف دیگر تصور عمومی هم بر اینست که همانگونه که خود آقای اوباما هم گفته است اگر مدارک کافی در دست نداشتند با چنین شدت و اطمینان آنرا اعلام نمی کردند . حال اگر چنین باشد و آمریکاییها دلایل چنین اقدامی را به جامعه جهانی ارائه دهند و اهداف مورد نظر خود را به اجرا در آورند ، چگونه میشود در میان آنهمه ناباوری دلایل چنین اقدامی را پیدا کرد ؟

    برای کسانی که از ابتدای انقلاب سال 57 ایران با دقت به رویدادهای مربوطه توجه داشته اند درک چنین مواردی دشوار نیست چرا که این اولین مورد از این دست صحنه سازیها نیست . عملیات ضد انقلابی سرویسهای اطلاعاتی خارجی درست از زمان کوتاهی پس از پیروزی انقلاب شروع به خودنمایی کردند که در آنزمان هم نظر بعضی از ناظرین را بخود جلب می کرد و گاهی هم دلسوزان تذکر می دادند که تحت پوشش اقدامات انقلابی دام گستری می شود . ولی نهادهای انقلابی که در کنترل عمامه بسران در قبا پیچیده قرار گرفته بودند یا نمیخواستند و یا نمی توانستند آنرا درک کنند .

    تا آنجا که خاطره من یاری می دهد اولین مورد از اینگونه اقدامات پر سر و صدا  باز داشت انقلابی عده ای کشیش انگلیسی در ایران بود که جنجال آفرید و با آن عمل خاطره جنگهای صلیبی را برای غربیان زنده کردند و زمینه اقدامات ضد ایرانی در جامعه اروپایی را که در زمان انقلاب با مردم ایران ابراز همدلی می کردند فراهم نمود و دیری نپایید که مشخص شد نهاد انقلابی اقدام کننده فریب خورده بود .

    اما آغاز نفوذ جدی آمریکاییان و کسانی که نمیخواستند آنهمه نعمت را که سالها در ایران از آن بهره مند بودند از دست بدهند با عملیات اشغال سفارت آمریکا در ایران شروع شد که یکی از اهداف آن کنار زدن همه انقلابیون با تدبیر از صحنه انقلاب ایران و تبدیل انقلاب به ضد انقلاب بود . در سالهای اخیر مدارک دخالت خود آمریکاییها در اشغال سفارتشان در تهران فاش شد و بسیاری از دانشجویانی هم که ساده دلانه در آن اقدام دست داشتند و بقول خودشان آنچه اتفاق افتاد مورد نظر آنان نبود اکنون یا در زندانند و یا در انزوای کامل . این ماجرا با معامله پنهانی خمینی و اطرافیانش با ریگانیستها در آمریکا ادامه پیدا کرد که در مرحله اول موجب افتخار خمینی به ساقط کردن رئیس جمهور کارتر شد که بقول خودش افتخار می کند در زمان ریاست جمهوریش یک موشک و یا یک بمب از آمریکا به جایی اصابت نکرد و جایش را ریگان جنگ طلب گرفت که روحیه جنگ طلبی را جایگزین روحیه ضد جنگی کرد که مخصوصا بعد از جنگ ویتنام در آمریکا رشد کرده بود . که البته در همه اینها منافعی برای سرمایه داران و جهانخواران بود که هنوز ادامه دارد . و در ایران هم موجب تقویت پایه های حکومت آخوندها یی شد که از خود تدبیر کشور داری نداشتند و در غیاب مدیران دانای ایرانی ، مجری خواسته های جهانخواران در ایران شدند .

    چنین شد که اکنون هم همانطور که فرد مورد مراجعه آن ایرانی در کارتل مواد مخدر خبرچین آمریکا در می آید ، میتوان به جرات هم گفت که فرد پیشنهاد دهنده این عملیات در ایران هم یکی دیگر از عوامل آمریکا یا همپیمانان  آنها بوده باشد . و میتوانستند مقامات ایرانی را هم قانع کرده باشند که با استفاده از کارتلهای مواد مخدر هیچکس به حکومت ایران مشکوک نمیشود . حال باید منتظر بمانیم و ببینیم چگونه از این ماجرا بهره برداری می کنند .

    و چنین شده است که حکومتهایی مانند ملاها در ایران و دیگر دیکتاتورها در سایر نقاط جهان تداوم پیدا می کنند و تسلط جهانخوران هم علیرغم قولهای تغییر توسط اوباما ادامه دارد. و همانند تیغه های یک قیچی مردم ایران و جهان را در بر گرفته اند .

   اکنون هم که اقتصاد غرب بر اثر زیاده خواهیهای وارثان ریگانیسم با بحران مواجه شده است ، باز هم جهانخواران راه حل را در ویران کردن و غارت کردن کشورهای ضعیف ولی غنی از منابع می بینند و برای راضی  کردن مردم به پا خواسته خود راهی جز غارت کشورهایی مانند عراق و لیبی و ایران و سایر کشورهای ثروتمند خاورمیانه نمی بینند و برای ایجاد زمینه های آن دست به هر کاری خواهند زد .

   آیا میشود به جنبش های مردمی در کشورهای مختلف امیدوار بود که بتوانند مدیریت کشورهای خود را به دست افراد عاقل و کاردان بسپارند و تیغه های آن قیچی را بگونه ای از هم جدا کنند که دیگر نتوانند به بریدن اندام زندگی مردم ادامه دهند ؟ 

سه‌شنبه، مهر ۱۹، ۱۳۹۰

عوامل خامنه ای و آمریکا آماده آتش زدن ایران

       خبری که با جنجال فراوان امشب توسط بالاترین مقامات امنیتی و دولت آمریکا در دنیا منتشر شد مبنی بر دست داشتن دولت ایران در طرحهای خرابکاری در آمریکا، و خبرگزاریها نیز با آب و تاب فراوان به آن پرداختند ، حامل این پیام است که ویران کردن ایران هم مانند کشورهایی چون عراق و افغانستان و لیبی میتواند نقشه بعدی جنگ افروزان آمریکا و همدستانشان باشد و با توجه به ماهیت حکومت ایران و نفوذ عمیق سازمانهای اطلاعاتی بیگانگان در آن این نقشه با کمک عوامل خامنه ای به آسانی امکانپذیر خواهد شد .

    همانطور که در مقاله قبل نوشتم جهانخوارانی که اقتصاد غرب را هم با مخاطره روبرو کرده اند برای ادامه تسلط خود بر جهان و به تاراج بردن ثروت کشورهای طعمه دست به هر جنایتی خواهند زد و افرادی مانند خامنه ای و قذافی به راحتی ابزار دست و پل پیروزی آنان می شوند .

    سیر تحولات در ایران و جهان بگونه ای پیش می رود که بنظر میرسد ایرانیان فرصت بسیار کمی برای نجات خود دارند و باتوجه به اینکه جنبش مردم ایران فعلا از حرکت افتاده است ، توطئه گران از این موقعیت برای اجرای نقشه های خود استفاده خواهند کرد .

     نظر به اینکه تنها راه نجات ایرانیان آزاد کردن خود از سلطه حکومت ولایت فقیه و سپردن امور خود به منتخبین عاقل است ، چنانچه هرچه زودتر چنین نشود باید منتظر فجایعی از نوع آنچه در کشورهای فوق الذکر واقع شد باشیم .