سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۷

فتوای پاپ به دخالت در امور کشورها در خدمت مردم یا به یاری قدرتها ؟

زمانی بود که سعدی شیرین سخن میگفت : بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند چوعضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار به راستی اگر انسانها فقط به محتوای این دو بیت شعر توجه میکردند و به این باور میرسیدند که بخاطر نیاز خودشان هم که شده باید قدر همدیگر را بدانند و با هم زندگی مسالمت آمیز و همکاری نزدیک داشته باشند چه تغییرات شگفت آوری که در زندگی بشری ایجاد نمیشد . چقدر ما مردم باید غافل باشیم که به نصایحی اینچنین روشن و گویا توجه نکرده باشیم و هر روز بخاطر منافع بسیار ناچیز و کوتاه مدت با همدیگر در نزاع و کشمکش بوده باشیم . راستی که ما انسانها بسیار زیاد به تذکر نیاز داریم و این خاصیت درونی ماست که لازم دارد هر روز خود ویا دیگران خوبیها را متذکر تا آنچه به شیطان معروف شده و در درون هر فردی میتواند باشد او را منحرف نکند و منافع اصلی و دراز مدت خود را فدای اغراض کوتاه مدت ننماید . اگر کمی امروزی هم فکر کنیم و نظری به پیشرفتهای تکنولوژیک و آثار آن در زندگی انسانها بیفکنیم متوجه میشویم که دست آوردهای گروهها و یا افرادی از افراد بشر که حتی گاهی ما خود را با آنها بیگانه و در تضاد میبینیم ، به کمک ما آمده و داریم از نتایج خلاقیتهای آنها بهره مند میشویم .فقط اگر کمی به این بیندیشیم که چه میشد اگر همه انسانها در مسیر سازندگی و خلاقیت به کمک همدیگر میرفتند و همه متوجه میشدند که اگر کلیه ابناء بشر از فکر و تواناییهای خود استفاده میکردند و در هماهنگی و همفکری با همدیگر در صدد رفع مشکلات خود و دیگران بر می آمدند آنگاه پیشرفت بشر چه سرعتی میگرفت و چه زود با یک سرعت تصاعدی میتوانستند به آرزوهای دیرینه خود که بهشتش نامیده اند می رسیدند . و این جای تاسف است که انسانها نتوانسته اند تا کنون این راه مستقیم و ساده بسوی خوشبختی را انتخاب کنند ! فقط کافی بود متوجه شوند که به همدیگر احتیاج دارند و به نفع خودشان هست که با همدیگر رابطه دوستی داشته باشند و هیچ چیز باعث نشود که بر همدیگر بشورند . شاید بتوان گفت که از زمان سعدی تا کنون یک چیزدیگر هم تغببر کرده و آن اینست که امروزه سخن کارایی بیشتری پیدا کرده چرا که دامنه برد آن بیشتر شده و صدایی که در یک نقطه از جهان بلند میشود در همه جا قابل شنیدن است . ولی از آنجاکه این پیشرفتهای تکنولوژیکی در فضایی نه چندان انسانی اتفاق افتاده کنترل آنها هم غالبا در اختیار انسانهای فرهیخته نیست . و حرفهای مصلحین راستین به گوش همه نمیرسد . از طرفی زبان انسانها نیز بسیار آلوده شده است و دیگر آن صداقتی که در حرفهای سعدی وجود داشت در حرفهای حرافان امروزی وجود ندارد . اگر پاپها و آیت الله های امروزی هم به صداقت شناخته شده بودند میتوانستیم سخن پاپ را هم در زمره سخنان سعدی بپنداریم آنجا که اخیرا در اولین سخنرانی یک پاپ در سازمان ملل گفته است ( اگر کشورها خود نتوانند حقوق بشر را در قلمرو خود مراعات و عملی نمایند بر جامعه ملل است که دخالت کند .) امروزه هر وقت صحبت از دخالت در دیگر کشورها میشود ، اقداماتی از قبیل آنچه در عراق و افغانستان می گذرد تداعی میشود . و اقدامات هم از طریق کسانی صورت میگیرد که جز منافع خود ، به حقوق هیچکس و آنچه سعدی گفته است توجهی ندارند . اینجاست که این فتوای پاپ را نیز باید زنگ خطری بپنداریم که بوی اعلان جنگی را دارد که افروزنده آن پاپها و آیت الله ها میتوانند باشند .

یکشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۷

آیت الله کنی و اذعان به دروغگویی

شاید روانشناسان بهتر بتوانند ابعاد مختلف این نوع اقرار به دروغگویی ها را روشن کنند. ولی به روشنی گویای این واقعیت است که چگونه قدرت ،این آقایان راکور کرده و اساس سیاست خود را بر دروغ قرار داده و شاید هم حالا فکر میکند عین صداقت است که آنچه گذشته است را با افتخار بیان میکند . آری نامبرده در گردهمایی علما و ائمه جماعات تهران میگوید " من در هیچ انتخاباتی در جمهوری اسلامی (( که آنرا گاهی عبادت میدانند)) شرکت نکردم به جز دور اول زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری که به طور صوری با تعدادی دیگر از آقایان نامزد شدیم وبعد هم یک روز قبل از انتخابات انصراف دادم" . فاجعه بارتر اینکه در جمع این همه باصطلاح علما و ائمه یکی نبود که بگوید آقا چرا به مردم دروغ گفتید و به دروغ خود را نامزد انتخابات کردید که آن انتخابات را مثلا طبیعی و آزاد جلوه دهید ؟! حتما اگر از او چنین سئوالی شود ، به راحتی میگوید مصلحتی بود و توجیه میکند . همانطور که رهبر معظمش هم بهمین شکل دروغ بعد از دروغ می فرمایند . جالب اینجاست که خود در همین سخنرانی می گوید " به احمدی نژاد گفتم ما را ابزار فرض نکنید " . باز هم این جماعت مسحور نمیگوید آقا شما خودت خودت را ابزار کردی . مگر به طور صوری کاندید شدن چیزی غیر از ابزار شدن است ؟ آری متاسفاته این آقایان دروغ گستر ، خود و خدای خود و اطرافیانشان را ابزار قدرتی کرده اند که دانسته یا ندانسته در خدمت بیگانه قرار گرفته است وهمه شان ابزار دست اجنبی واقع شده اند.

شنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۷

سکولاریسم و کارکرد ضد تبعیض -با نگاهی به جمعه گردیها

بحث اصلی جمعه گردی این هفته ی آقای نوری علا این موضوع بود که " تعاریف کناری و دست دوم بک مفهوم مثلا سکولاریسم، میتواند معنا و تعریف واقعی آنرا از نظرها پنهان نماید." بنظر میرسد قصد ایشان جوابگویی به کسانی باشد که میگویند سکولاریسم ( جدا کردن دین و یا بنا بر تعریف جدید ایشان مذاهب و ایدوئولوژیها از قدرت حکومت(، حلال همه ی مشکلاتی که ناشی از ادیان و مذاهب و ایدوئولوژیهای رایج هستند نمیباشد . البته همه ی مخالفتها با آنچه به سکولاریسم معروف است این نیست که چرا باید دین از حکومت جدا باشد .اینگونه مخالفین حتی خود بر این باور هستند که تا زمانیکه احکام منتسب به ادیان و هر گونه ایدوئولوژی دیگر ، با اصول مسلم علمی مطابقت نداشته باشند نباید موضوع احکام حکومتی قرار گیرند . و بعضا همانگونه که در مقاله "دانشگاه سکولار یا بی تفاوت "آمده است سکولاریسم را نیز تا اندازه ای مسئول پرورش بعضی از فارغ التحصیلان متعصب مذهبی میدانند . یکی از ایراداتی که به سکولاریسم وارد دانسته شده همین است که آقای نوری علا در مقاله این هفته می فرمایند : "اگر در بحث خود پيرامون سکولاريسم، بجای پافشاری بر ضرورت جدائی دو پديده، سخن را به مخالفت با مذهب کشانده و با طرح دلايل مورد نظر خود بکوشيم تا پديدهء مذهب را زيان بار و مهلک معرفی کنيم، از يکسو، بحث ما به گسترهء کارکرد مذهب و ـ مثلاً ـ غير عقلائی بودن مفروضات و اصول آن می کشد (که ربطی به سکولاريسم ندارد) و، از سوی ديگر، ما به دست خود، پيروان اديان و مذاهب مختلف را ـ که تنها در گسترهء حکومتی سکولار می توانند آزادانه به عقايد خود پايبند بوده و آداب عبادی خويش را بجای آورند و، در نتيجه، می توانند جزو هواداران طبيعی و جدی سکولاريسم باشند ـ از آن دور کرده و آنان را عامداً به جبههء مخالفان سکولاريسم رانده ايم." این مخالفین میگویند اگر روشنفکران، خصوصا با استفاده از امکاناتی که معمولا در کنترل دولتها قرار دارد ، به مشکلات ناشی از برداشتهای غلط و تعصبات مذهبی و ایدوئولوژیکی نادرست نپردازند و اذهان توده ها را روشن نکنند ، و ازترس مخالفت مردم با سکولاریسم با عقاید نادرست آنان برخوردی نداشته باشیم، چگونه ممکن است حکومتهای مردم سالار با انتخاب همین مردم برقرار شود تا فارغ از هرگونه تبعیض به اداره ی امور مردم بپردازد ؟ به نظر این مخالفین بسیاری از حکومتهای باصطلاح سکولار فعلی هم با سوء استفاده از همین عقاید مذهبی مردم برنامه های سلطه گرانه و نبعیض آمیز خود را به اجرا در می آورند . و سکولاریسم نیز مانند بسیاری از ایسمهای دیگر شعاری بیش نیست و مشکلات ناشی از پندارهای غلط مردمان را که موجب بسیاری از نابسامانیهای عصر حاضر میباشد حل نخواهد کرد . راه حل مشکلات موجود جوامع بشری در آزاد اندیشی است که ورای دینداری، لائیسیته و سکولاریسم می باشد . اگر قرار است لباسی نو بر اندام سکولاریسم کهنه بپوشانیم بهتر است اینگونه انتقادها را نیز جوابگو باشیم . بر مقاله این هفته ی جمعه گردیها انتقادات دیگری هم وارد است که به فرصتی دیگر میسپارم .

شنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۷

ایران را ویران میخواهیم؟!!

از نگاه بعضی تیزبینان ، ایران امروز چیزی از ویرانه کم ندارد.ولی توجه دقیق به اوضاع سیاسی- اجتماعی ایران و جهان نشانگر عمق فاجعه ایست که میتواند در انتظار ایران و ایرانیان باشد . خطری را که دو سال پیش در مقالاتی مانند: "طرح 12 ماده ای " و " امیدواری تا سقوط " در همین وبلاگ مطرح کردم در حال حاضر به وضوح میتوان مشاهده کرد. آنقدر خطر نزدیک شده است که دیگر در تمام محافل بحث حمله به ایران مطرح و زمینه روانی – اجتماعی بین المللی هم برای آن آماده شده است.حتی نماینده ی یکی از بازیگران اصلی این بازی خطرناک ، آقای احمدی نژاد هم همین دو سه روز پیش گفته است که فقط فرهنگ شهادت در حال حاضر نجات دهنده ایران میباشد . این اظهار نظر گویای آنست که اینها هم خطر را در بیخ گوش خود حس کرده اند ، ولی از دیوانگان و منحرفینی امثال او چه انتظاری میتوان داشت جز ادامه ی ویرانی و بردن کشور بسوی جهنم . دیروز مطلبی از آقای مهرداد خوانساری و بحثی دیگر از آقای احسان مرادی خواندم که به همه علاقمندان به ایران توصیه میکنم با دقت به هر دو این مطالب و موضوعات اشاره شده در آنها توجه کنند . متاسفانه در حالیکه همه صاحبنظران به وضوح خطر را حس کرده اند ولی هنوز نتوانسته ایم راه حل مناسبی برای نجات خود پیدا کنیم و دارد روحیه یاس و نا امیدی بر همه مستولی میشود . در مطلب آقای خوانساری به واقعیات تلخی در صحنه بین المللی در رابطه با ایران اشاره شده است . یکی از این واقعیات در رابطه با نگاه قدرتهای جهانی به مساله ایران است . اگر فردی از ما ایرانیان تصور میکند که کسی در میان این قدرتها در فکر حل مساله ایران از طریق کمک به اصلاح امور سیاسی ایران در راستای جایگزینی یک حکومت عقل مدار بجای حکومت بقول آنها تروریست پرور فعلی میباشد ، مرتکب اشتباه محض شده است . چرا که حکومت فعلی ایران حاصل برنامه ریزیهای خود آنان است که با دسیسه های خود و استفاده از عوامل داخلی و سوء استفاده از روحیات و اعتقادات ما، جنبش مردمی سال 57 را به انحراف کشاندند تا منافع خود را در این منطقه ثروت خیز تامین نمایند . و آنچه فعلا در این منطقه می گذرد همانست که آنها میخواهند . پس ما ایرانیان نباید منتظر اقدامات هیچ قدرت خارجی باشیم بلکه بر عکس باید سعی کنیم با ذکاوت و عقلانیت هر چه زودتر خود را از این بازیهای خطرناک کنار بکشیم و با استفاده از شرایط و امکانات افکار عمومی جهان و نشان دادن عقلانیت ایرانی ، خود را از مهلکه نجات دهیم . در این چند سال اخیر راه حلهای مختلفی از سوی گروههای مختلف ارائه شده که هیچیک نتوانسته مورد استفاده عملی قرار گیرد . ولی بقول آقای خوانساری اکنون دیگر همه آزادیخواهان ایرانی از چپ و راست و میانه بعد از سالها مجادله میان خود ، بر سر استقرار یک حکومت دموکراتیک و سکولار مبنی بر اعلامیه حقوق بشر به یک توافق ضمنی رسیده اند . با توجه به وخامت اوضاع در شرایط فعلی هنوز بر این باورم که آنچه در " طرح 12 ماده ای " عنوان کردم میتواند مبنایی برای یافتن راه نجات ایران و ایرانیان قرار گیرد با این توضیح که تکلیف مذاهب و ایدوئولوژیها هم باید با تکمیل بحث سرچشمه ی آنها همانند آنچه در بحثهای پیرامون نظرات آقای سروش و دیگران مطرح گردیده و آنچه در مقاله " آیینی از همه آیینها " آوردم ، برای همیشه روشن شود . امیدوارم توضیحات آقای بنی صدر نیز که در اینمورد در شماره اخیر "انقلاب اسلامی " مطرح گردیده و ادامه آن، قانع کننده باشد . متاسفانه در حوزه های داخلی جز تکفیر بحث جالبی ارائه نشد و حوزویان هم در استدلالهای خود ، دم خود را گواه خود قرار داده اند . ما ایرانیان توانایی آنرا داریم که بحثهای این چنین را به نتیجه برسانیم و نگذاریم بیش از این مقوله دین و مذهب مورد سوء استفاده قدرت پرستان قرار گیرد بطوریکه در عمل موجب بدبختی توده ها شود . و این موضوع نباید در قالب ایده های سکولاریستی مانند استخوان در لای زخم بماند . همه را به توجه و تفکر عمیق در اینخصوص و بحث پیرامون این مطالب دعوت میکنم . roozyaznov@yahoo.com