دوشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۵

آقای گنجی و رسانه مستقل جنبش ایران

از آن دوران که آقای گنجی در بند بودند و یکی دو مطلب مختصر در رابطه با ایشان نوشتم، چند زمانی می گذرد. گاها در نظر داشتم مطالبی را با ایشان در میان بگذارم که چون دیگران از من سریعتربودند وتقریبا همان نظرات را در رسانه های مشابه ابراز می داشتند ، لزومی در تکرار آن نمی دیدم. فقط یک مطلب است که مورد نظر من بوده که با ایشان در میان بگذارم که از دیگران هم در آن مورد چیزی نشنیده ام ولی ترجیح میدادم آنرا بصورت غیر سرگشاده مطرح نمایم که متاسفانه آدرسی برای ارتباط مستقیم باوی پیدا نکردم.قبل از آنکه آن موضوع را مطرح کنم مایلم به مطلبی که اخیرا ایشان در دیدارشان با نمایندگان پارلمان اروپا عنوان کرده اند بپردازم. در آن دیدار از ایشان نقل شد که جنبش ایران احتیاج به رسانه ای مستقل دارد.و مقرر شده در راستای شکستن هژمونی رسانه ای جمهوری اسلامی ایران در جلسه مجددی با حضوروی این مسئله به طور مستقل و مبسوط پیگیری شود. در بین دیدارها و سخنرانیهایی که ایشان در خارج از کشور داشته اند تا آنجا که من اخبارش را خوانده ام حرکتها و سخنان بسیار سنجیده ای از ایشان دیده ام. چه در انتخاب نوع دیدارها و چه مطالبی که اظهار نموده اند. لیکن مطلب اخیرشان در مورد رسانه ای مستقل، بنظرم احتیاج به کمی توضیح دارد که تاکنون ندیده ام کسی در رابطه با آن مطلبی اعلام کرده باشد. در مورد لزوم داشتن یک رسانه ی مستقل هیچگونه شبهه ای وجود ندارد وشاید گفت از اهم واجبات اپوزسیون مستقل و آزاد ایران محسوب می شود. لیکن در این خصوص چند مطلب قابل بحث است. اولا مکان عنوان کردن این موضوع و اظهار آن به نماینگان پارلمان اروپا اینگونه تداعی می کند که گویی آقای گنجی در این خصوص دارد از جمع نمایندگان اروپا استمداد می طلبد. اگر چه ممکن است در بین نمایندگان پارلمان اروپا انسانهای خوش نیت و بدون غرض که دغدغه ی روابط انسانی در بین ملل جهان در دل داشته باشند، وجود داشته باشند. ولی همه می دانند که اگر قرار باشد مجموعه ای و یا فراکسیونی از این پارلمان بخواهند در این رابطه به هر ایرانی کمترین کمکی را بنمایند، بسیار بعید خواهد بود که چنین امری بدون دخالت سیاست از نوع رایج فعلی آن در غرب انجام بگیرد و ایرانیان را وامدار بعضی از سیاستمداران غرضمند اروپا ننماید . و همه ی ما میدانیم که چنین چیزی چه عواقبی از نظر افکار عمومی در ایران و روابط آتی آزادیخواهان ایران با غربیان خواهد داشت. لذا بهتر است که ما وسایل مبارزه با رژیم دیکتاتور و نادان کشور خود را با مساعدت مستقیم ایرانیان علاقمند به آزادی کشور تامین نمائیم تا در آینده وامدار دیگران نباشیم . و از خیر خواهان جهانی فقط طلب همکاریهای انساندوستانه و مقاومت در برابر حرکاتی که تقویت رژیم ایران را موجب می شود بنائیم.ثانیا هر وقت می گوئیم اپوزسیون مستقل ایرانی، باید مفهوم و معنی آن لااقل برای ملت ایران که باید مستمعین چنین تریبونی باشند روشن شده باشد و لازمه ی آن شکل گرفتن تشکلی است از افرادی ایرانی که با شناساندن آنها به ایرانیان، مورد اقبال قرار گیرند . چنین تشکلی باید هماهنگی خود را با اعلام خط مشی معلوم و مکتوب و کادر رهبری مشخص اعلام نماید. ثالثا وجود تریبون، زمانی سودمند خواهد بود که بتواند جلب مستمع نماید و در میان اقشار مختلف ملت جای خود را باز کند بطوری که بجای اینکه این تریبون با فریاد خود سعی در جلب نظر مردم نماید ، مردم خود را تشنه ی مطالب آن حس کنند و هر آن منتظر اعلام خبری جدید از این رسانه باشند. اگر چنین رسانه ای بتواند شکل بگیرد شاید نوع آن زیاد مهم نباشد، حتی مطالب آن می تواند بصورت زبان به زبان در بین ملت پخش شود و ضمن اینکه اهداف چنین رسانه ای که همان آگاهی دادن به مردم است تامین می شود در ایجاد اتحاد در بین مردم و کشف این نکته که اکثریت قریب به اتفاق مردم خواستار تغییرات اساسی در کشور و رفع مزاحمت نادانان حاکم هستند کمک کند. ولی اگر چنین رسانه ای نتواند نظر مردم را جلب کند پیشرفته ترین آنها هم چندان اثری نخواهد بخشید. پس مهم جلب نظر مردم و ایجاد چنان حالتی است که مردم را از خواب غفلت بیدار کند تا در سایه ی این بیداری هماهنگیهای لازم در جهت رفع فتنه ی حاکمان فعلی فراهم گردد. و صدای مردم ایران که گویای خواست صریح آنها در ابراز بیزاری از رفتارهای ماجراجویانه ی حاکمین فعلی و آرزوی ایرانیا ن به داشتن زندگی شرافتمندانه توام با برقراری روابط دوستانه با تمام ملل جهان است به گوش جهانیان برسد تا افکار عمومی جهان متوجه شود که بهانه ای برای مقابله با این ملت خیر خواه برای هیچیک از قدرتهای جهانی وجود ندارد.لذا رمز موفقیت،جلب نظر مردم کوچه و بازار است. من برای برون رفت از بن بست فعلی که دارد به نقطه ی خطرناک نابودی ملت و کشور نزدیک می شود، قبلا طرحی 12 ماده ای را اعلام کرده ام که در آرشیو همین وبلاگ وجود دارد . این طرح هم شاید بدتر از سایر طرحهای اعلام شده از طرف دیگران،عملا مورد توجه قرار نگرفت. هنوز هم فکر می کنم اگر بخواهیم خطر قریب الوقوع نابودی کشور را خنثی کنیم چاره ای جز چنین راه حل هایی نداریم.در آن طرح اشاره به نقش آقای بنی صدر در مرکزیت جنبش شده بود. ولی نمیدانم چرا بعضی گروههای مطرح در صحنه ی سیاسی ایران در عنوان کردن نام آقای ابوالحسن بنی صدر مشکل دارند و اظهار هم نمی نمایند که چرا اینگونه اند. گاهی فکر می کنم که خیلی از سیاسیون ایران تصور می کنند که بدون نوعی دخالت خارجیان ایجاد تغییرات در داخل ایران ممکن نیست و بدیهی است هیچ قدرت خارجی هم با سرکار آمدن مدیرانی چون آقای بنی صدر در ایران روی خوش نشان نمی دهند. چرا که سودپرستان دنیا حاکمان نادان در کشورهایی همانند ایران را ترجیح می دهند. اگر چنین باشد که دیگر جای هیچ امیدواری برای ایرانیان باقی نمی گذارد. آن مطلبی هم که میخواستم در صورت امکان بطور خصوصی با آقای گنجی در میان بگذارم اینست که:" اولا شما بعد از آن ماجراهایی که برایتان گذشت ، این موقعیت را پیدا کرده بودید که بتوانید در خانه تکانی افکار عمومی ایران و جهان موثر باشید و چنانچه خوب از این موقعیت استفاده کنید میتواند مثمرثمر واقع شود. ثانیا شما از زمان خروجتان از ایران با افراد و مجموعه های ایرانی و خارجی مختلفی دیدار و گفتگو داشتید که اغلب بسیار سنجیده بوده است. ولی شما هم مثل خیلی ها انگار نه انگار از اسمی بنام ابوالحسن بنی صدر اطلاع دارید . من از اینکه شما در زمان برکناری ایشان از ریاست جمهوری ایران چه می کردید وآیا خود هم یکی از عوامل و یا پشتیبانان برکناری ایشان بودید یا نه خبر ندارم ولی هر منصفی حالا دیگر باید بداند که یکی از ظلمهایی که بر ملت ایران رفت موضوع برکناری ایشان بود و بعید می دانم که شما نقطه نظرات ایشان را در لابلای کتابها و مقالات و مصاحبه هایشان مورد توجه قرار نداده باشید. که در اینصورت با توجه به نظراتی که شما اظهار داشته اید تصور نمیکنم با اصول راهنمای ایشان مخالفتی داشته باشید. ولی تعجب می کنم که چرا شما هم که تا پای جان خود در شکستن سانسور داخلی رفتید، ایشان را مورد سانسور قرار داده اید.ما که متاسفانه از اینگونه افراد که بتوانند مورد اعتماد مردم واقع شوند زیاد نداریم و دسیسه های داخلی و خارجی هر شخص ملی و مفیدی را بنحوی از چشم مردم انداخته اند. به خود شما هم نگاه کنید از آن روزی که از زندان رها شدید تاکنون هر روز کمتر وکمتر از شما نامی برده می شود و گمانم اینست که گاهی در پی پایمال کردن آنهمه مشقات شما هستند . حتی این جایزه دادنهای حقوق بشری هم گاهی اوقات ممکن است تاثیر سوء داشته باشد. از آنجا که مردم ما دیگر از هر ریسمان سیاه و سفیدی می ترسند، کاش میشد فقط در مراسم اهدای اینگونه جوائز برای اظهار نقطه نظرات و رساندن پیام خود شرکت می کردید و جایزه ی آنرا در همانجا به موسسه ای مورد اعتماد می بخشیدید تا صرف مبارزه با معضلات سیاسی اجتماعی مردم کوچه و بازار می شد. اطمینان دارم که اگر تشکلی از انسانهای مورد اعتماد مردم بوجود آید و بطور جدی مبارزه ی سیاسی علیه رژیم را دنبال کند، مردم در پرداختن هزینه های آن دریغ نخواهند کرد . البته در رفع شبهه ی مردم نسبت به خیلی از افراد ملی که با دسائس بدخواهان مورد تردید مردم قرار گرفته اند باید کوشید. موقعیتهای مناسب اینگونه اقدامات همانند موقعیتی که شما بدست آورده بودید بسیار کم پیدا می شود که نباید از دست داده شود.شما در مصاحبه ای گفته بودید که برای مراجعه به پارلمان اروپا با آقای منتظری مشورت نموده و ایشان هم موافقت خود را اعلام کرده بودند. من تصور می کنم با وجود اینکه خود ایشان هم در برکناری آقای بنی صدر شریک جرم بودند حالا دیگر متوجه آن اشتباه شده اند و مشاورت با ایشان را توصیه خواهند کرد. البته باید قبول کنیم که در آنچه برسر ایران بعد از انقلاب آمده است همه مقصریم و کمتر کسی را می توان از گناه آن مستثنی کرد ولی مهم آنست که از اشتباهات درس بیاموزیم.مایلم به شما توصیه کنم که قبل از هر چیز در فکرکمک در ایجاد تشکلی از کلیه ی افراد و گروههایی باشید که در استقلال و آزادی طلبی آنان شبهه ای وجود نداشته باشد تا با اعلام خط مشی منطقی و مردم پسند، حتی ایرانیانی هم که در مفهوم استقلال و آزادی با این گروه هماهنگی ندارند، با عدم مخالفت خود در برکناری گروه حاکم با این تشکل همنوا شوند تا موجبات نفوذ در افکار عمومی فراهم گردد و خود ایرانیان با شکستن سانسور، منادی آزادی و مخبرین دلسوز جهت انتشار تصمیمات متخذه از طرف رهبری قابل اعتماد خود گردند و موجبات خلاصی ایرانیان از شر زورپرستان نادان داخلی و طمعکاران بی رحم خارجی فراهم شود." به این امید که قبل از آنکه بدخواهان این ملت فرصت ویران کردن کشوررا بدست آورند،خود ایرانیان خود را از این مهلکه نجات دهند.