یکشنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۴

آقای حجاریان و واقعیات ایران

در مصاحبه ی روز با آقای حجاریان مطالبی عنوان شده است که بیانگر واقعیتهایی در جامعه ی کنونی ایران می باشد. حرفهای قابل ملاحظه ی وی در پاسخ به خبر نگار را مرور می کنیم تا این واقعیتها را روشن تر کنیم. و در پایان پیشنهادی ارائه می شود و از تمام گروههای سیاسی معتقد به استقلال و آزادی خواهش می شود کوشش خود را در خصوص آن شروع نمایند. اگر کمی با ایشان نامهربانانه صحبت می کم از روی خصومت نیست. فقط می خواهم افرادی چون ایشان هم خودرا از گناه مبری ندانند. ایشان در رابطه با استراتژی شکست خورده ی اصلاح طلبان در پاسخ به خبرنگار می گوید که استراتژی آنها ایرادی نداشته و اگر فعلا در قدرت نیستند بخاطر این بوده که استراتژی حفظ قدرت نداشتند و در مجلسشان دست به تغییراتی زده بودند که منافع بعضی گروهها را هدف می گرفت البته در جای دیگری می گویند برای انجام اصلاحات باید پایی در قدرت داشت ولی درست مشخص نمی کنند که آیا می خواهند استراتژی خود را تبدیل به حفظ قدرت کنند یا نه . ولی واقعیت این است که یا اصلا بقول آن خبرنگار استراتژی ندا شتند و یا اگر هم بوده استراتژی آنها حفظ قدرت بوده ولی قدرت ولایت فقیه چرا که همه ی آن چیزهایی که مدعی اند در مجلس ودولت دست به آن زدند در نهایت موجب تحکیم قدرت ولایت فقیه شد و فقط این آقایان وسیله ای شدند برای تائید قدرت مطلقه ی فقیه همانطور که حالا هم هنوز شریک قبلی ایشان آقای کروبی با کوچکترین اشاره ی رهبر حیثیت و آبروی خود را هم تقدیم می کند گویی ایشان شده اند جاده صاف کن استبداد ولایت فقیه. آقای حجاریان در پاسخ به اینکه چرا با تجمع مردم از فشار مردمی استفاده نکردید می گویند که تجمع را نمی شود کنترلش کرد خیلی سریع منحرف می شود. این فرمایش ایشان گویای این واقعیت است که مردم آمادگی اقدام دسته جمعی دارند ولی فقط به آنچه این آقایان بگویند راضی نیستند و خواستار چیزهایی هستند که مورد نظر ایشان نیست. آری مردم همان را می خواهند که برای آن انقلاب کردند و آن آزادی از هر گونه استبدادو استقلال واقعی و همانطور که در زمان انقلاب بدون کنترل از نوعی که ایشان می فرمایند شعارهایی را می دادند که دوست داشتند و فکر می کردند درست است. ولی حالا تجربه این چند سال به آنها نشان داده است که باید هر گونه شکل استبداد را برچینند و آن چیزیست که اصلاح طلبان آمادگی آنرا ندارند چرا که در راس اصلاحات کسی قرار گرفته که بقول خود ایشان حاضر به انجام خیلی کارها نبود . و این خیلی کارها که آقای خاتمی حاضر به انجام آن نیست همان روبروی استبداد قرار گرفتن است . آری آقای خاتمی هم همانند آقای کروبی منافع خود را و شاید به اشتباه منافع جامعه را در کنار آمدن با قدرت می بینند و فقط افتخار می کنند که پس از هشت سال صدارت توانسته اند کاری بکنند که قدرت قابل نقد گردد و فراموش کرده اند که ملت ایران با انقلاب خود بزرگترین قدرت را لگدمال کردند و فقط یک اشتباه کردند که به افرادی مثل آقای خاتمی بیش از حد اطمینان کردند تا اینکه همین ها بجای قدرت قبلی بر آنها مسلط شدند. باید گفت که در اصل آقای خاتمی به مردم ایران دروغ بزرگی گفت آنجا که بعنوان اصلاح داوطلب ریاست جمهوری شد. فکر می کند چرا مردم به ایشان رای دادند . آیا برای این بود که فرمانبردار همان قدرتی باشد که مردم در مخالفت با او به وی رای دادند یا اینکه با این امید که وی بتواند با استفاده از نیروی مردمی که پشت سر او قرار گرفتند حکومت را اصلاح کند و استبداد را از میان بر دارد. این که می گویم دروغ گفته دلیلش این است که خودش میدانست که مردم با رای دادن به ایشان خلاصی از استبداد را می خواستند وبهمین دلیل جرات جمع کردن مردم را بخود نمی داد و می دانست که مردم هر وقت جمع شوند همان را خواستار خواهند شد که ایشان حاضر نیست انجام گیرد . البته مردم ایران دوست دارند از راه مسالمت آمیز مسائل خود را حل کنند و به همین دلیل برای بار دوم هم به ایشان رای دادند و آن چیزی که در ذهن مردم بود و خود آقای خاتمی هم از همین ذهنیت استفاده کرد این بود که با تائید دوباره ی ایشان هر گونه بهانه از دست استبداد رهبری گرفته شود تا ایشان با قدرت بیشتر آنچه باید انجام می شد ، انجام دهد. ولی این بار هم ایشان دروغی بزرگتر گفت چون لااقل برای خودش می بایست روشن میبود که از وی کاری ساخته نیست و یا نمی خواست کاری که مردم می خواهند انجام دهد. و حالا هر گونه توجیهی که ایشان برای اعمالش داشته باشد قابل قبول نیست. مثلا گاهی اوقات اینطور توجیه می کرد که فکر می کند اگر با شدت با قدرت برخورد کند گرفتاریهای جامعه بیشتر خواهد شد . ولی می بایست بداند که مردم ایشان را انتخاب نکردند که بجای آنها فکر کند بلکه از ایشان انتظار اقدام داشتند و زمانی که متوجه شدند نمی توانند ، اگر صداقت داشتند حقیقت را به مردم می گفتند و کنار می رفتند. بر گردیم به سوال دیگری که در رابطه با آینده حرکت اصلاحات از وی شده و ایشان پاسخ داده اند که همچنان به حرکتهای آرام و قانونی از راه انتخابات معتقدند و در پاسخ به موضوع رد صلاحیت و روش عبور از فیلترهای مختلف می گویند ،" قرار نیست تا آخر دنیا مثلا من و یا محمد رضا خاتمی کاندیدا شویم مثلا در مجلس بعدی تو را کاندید می کنیم". جل الخالق به نظر می رسد بجای اینکه تیرهای شلیک شده ایشان را بیدار کرده باشد، بیشتر به خواب برده است. مثل اینکه فراموش کرده اند که از این پس همانند انتخابات ریاست جمهوری همه را، جز آنهایی را که در برنامه دارند رد صلاحیت می کنند. زمانیکه این پاسخ را از وی خواندم نا خودآگاه یاد آن روز افتادم که خبر ترور ایشان را شنیدم و اینکه از ناراحتی آرامش خود را از دست داده بودیم و این احساس خیلی از ایرانیها بود چرا که ایشان را مثلا مغز اصلاحات می دانستند و از ایشان انتظاراتی داشتنند. ولی حالا با این سخنها آب پاکی را روی دست مردم می ریزند و یاس می کارند مثل اینکه مردم آلت دست و بازیچه ی دست امثال ایشان و آقای خاتمی هستند. البته این را هم بگویم که اگر روشهای دست به عصا راه رفتن خود این آقایان نبود، شاید بسیاری از مردم همان وقت که ایشان را ترور کردند از آنجا که نماینده ی مردم تهران بودند به همین راحتی آرام نمی گرفتند. ولی خود این آقایان اینطور می خواستند. و حالا می گوید باید هزینه ی رد صلاحیتها را بالا ببریم ، حرفی که هشت سال زدند ولی هزینه را کمتر کردند که بیشتر نکردند . خود ایشان در این مصاحبه گفته اند که قدرت مطلقه به کسی اجازه ی خود نمایی نمی دهد و هم اینکه باید جامعه ی مدنی قدرتمند بسازیم و در جایی دیگر می گویند تا ما خودمان نخواهیم چیزی عوض نمی شود. خوب آقای حجاریان اگر منظورتان از خودمان ، مردم است که ، اگر مردم نمی خواستند ، پس از چند دوره نادیده گرفتن انتخابات برای انتخاب آقای خاتمی آن شور و هیجان را از خود نشان نمی دادند. خوب مردم هم روش آرام و قانونی را در پیش گرفتند ولی هر وقت ثمر بخش نشد این خود شما بودید که از ترس اینکه نتوانید کنترل کنید فقط آمپول بی حسی به مردم تزریق کردید و همه را ناامید کردید تا اینکه در غیاب مردم ناامید شده و باز هم زیر سایه ی دولت شما با یک سازماندهی ساده آنچه را که می خواستند از صندوق رای در آوردند. حالا من یک سوال از آقای حجاریان دارم و آن اینکه دیگر منتظر چی هستید؟ چگونه می خواهید جامعه ی مدنی قدرتمند بسازید باید چه کنیم که خودمان بخواهیم اوضاع عوض شود؟ برای این کارها چقدر فرصت داریم. آیا نمی بینید که این آقایان دارند بهانه ی لازم را برای هر گونه اقدام مافیاهای بین المللی علیه این مملکت فراهم می آورند و بعید نیست آنچه بر سر عراق و افغانستان آوردند بر سر ما هم بیاورند و آنوقت دیگر همه ی آرزوها را باید بگور ببریم. آقای حجاریان حقیقت این است که باید بپذیریم اشتباه کرده ایم، همه اشتباه کرده ایم. شاید هیچ ایرانی نباشد که ادعا کند از اول انقلاب در تصورات و اقداماتش که نتیجه اش وضعیت فعلی شده دچار اشتباه نشده باشد. اغلب گروههای سیاسی مرتکب اشتباهات فاحش شدند و اشتباهات حاکمیت از همه موثر تر و مضرتر واقع شدند. اشتباهات حاکمیت موجب نفوذ شیاطین در آن نشد و بعضی از حق طلبان را نیز بسان خود به شیطان تبدیل کردند. و شاید بتوان گفت که حالا دیگر حاکمیت در دست نفوذیهاست و دارند مملکت را به سمت دلخواه خود می برند.حالا بهتر است ببینیم چرا به اینجا کشانده شدیم و آیا می شود آن انقلابی را که مورد نظر مردم و حق جویان بود اعاده کنیم . حق جویان برای اینکه گول شیطان را نخورند و بر اثر وسوسه های شیطانی منحرف نشوند میبایست مواظب می بودند که از راه حق خارج نشوند. ولی ما هنوز در تشخیص راه حق مشکل داریم. چرا که راه حق ظرافاتی دارد که اگر علم کافی به آن نداشته باشیم و خود را در مقابل وسوسه ها واکسینه نکرده باشیم زود منحرف می شویم و کیست که مدعی شود تمام حق را درک کرده و می داند؟ برای جلوگیری از انحراف باید همگی مواظب همدیگر می بودیم. برای این است که این همه توجه به اتحاد و وحدت می شود. اتحاد این نیست که همه از یکی پیروی کنند. چون آن یکی ممکن است با کوچکترین لغزش همه را راهی جهنم کند . اتحاد آن است که همه با هم همفکری کنیم تا جلو انحرافات گرفته شود. و همفکری عمومی فقط زمانی ممکن است که همه بتوانند آزادانه حرف دلشان را بزنند و هیچکس بخاطر حرفی که می زند مواخذه نشود و همه از حق شنیدن حرفهای دیگران برخوردار باشند تا نکند شیطان صفتان انسانها را کانالیزه کنند. باید برگردیم و ببینیم اشتباهات از کجا شروع شد و اگر بتوانیم حقوق پایمال شده را اعاده کنیم و هر جا که قابل اعاده نباشد استغفار کنیم. و استغفار در این خصوص این است که همه به اشتباهات خود اقرار کنند و توبه نمایند و مخصوصا افرادی مثل شما که در حاکمیت دخیل بودید شروع کنید به ردیف کردن اشتباهات تا هم درسی گردد برای همه و هم مرهمی گردد بر آلام آنان که رنجهای فراوان کشیدند. بگوییم که از ابتدا دولت موقت اشتباهاتی داشت و برخورد قوای حاکم هم با دولت موقت اشتباه بود. قبول کنیم که برخورد با گروه مجاهدین و دیگر گروههای سیاسی غیر مسلمان اگر چه مشکل آفرینی می کردند باز اشتباه بود. قبول کنیم که گروگان گیری و روشهای برخورد در سیاست خارجی اشتباه بود. قبول کنیم که برکناری اولین رئیس جمهور منتخب مردم اشتباه بود . و همین اشتباهات کافی بود که وحدت ملی از بین برود و دیکتاتوری هر روز پایه های محکمتری پیدا کرد. قبول کنیم که به حرفهای خیر خواهانه توجه نکردیم. یادم هست در مجلسی که مشغول بحث عدم کفایت رئیس جمهوری بود فکر می کنم آقای معین فر بودند که فریاد زدند " آقایان هشدار میدهم، اگر آقای بنی صدر برکناز شوند، دیکتاتوری بر مملکت حاکم خواهد شد که نجات از دست آن آسان نخواهد بود". بلی حالا این قدرت مطلقه به کسی اجازه ی خودنمایی نمی دهد. ولی آیا باید تسلیم شد و منتظر آتش جهنم بمانیم. نه. آقای حجاریان هنوز هم می شود نجات پیدا کرد اگر کمی صداقت به خرج بدهیم . من یک پیشنهاد دارم و امیدوارم کمی به آن توجه کنید . و آن این است که اگر به اصلاحات و آنهم از نوع مسالمت آمیزش عقیده دارید، تا تجربه های این انقلاب فراموش نشده، در یک هماهنگی در بین همفکرانتان از اصلاح طلبان و دیگر گروههای سیاسی معتقد به آزادی و استقلال و منافع ملی چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور حتی اگر به هر دلیل نسبت به همدیگر کینه هایی هم داشته باشید، این مطالب را مطرح کنید و ببینید می توانید حول یک برنامه ای که منافع ملی را تامین کند و کدورتهای به جا مانده را مرهم ببخشد، توافق نمایید. و مقدمات برنامه ی آشتی ملی را فراهم کنید؟ من اطمینان دارم که اگر صداقت در کار باشد، این برنامه عملی خواهد شد و زمانیکه هماهنگیهای لازم در بین این گروههای سیاسی بعمل آمد، حاکمیت مستبد را نیز دعوت به استغفار و پیوستن به این برنامه نمائید . اگر قبول کردند که عین صواب است و براحتی می توان مقدمات احیاء انقلاب و تصحیح قوانین و روشها در مسیر حاکمیت ملی به معنای واقعی را فراهم کرد. و در صورت عدم استقبال حاکمیت پتانسیل کافی برای ایجاد یک مقاومت قوی مدنی وجود خواهد داشت تا بدون خشونت حاکمیت را مجبور به تمکین و کناره گیری از قدرت نمود. لازمه این کار این است که تمام گروهها از خودگذشتگی نشان بدهند و حتی در استراتژی های گروهی خود تجدید نظر لازم بعمل آورند و ایده آلهای خود را تعدیل نمایند. چرا که اگر چنین نشود واقعیات تلخی در پیش خواهیم داشت و همه می دانیم که ادامه ی مسیر فعلی حاکمیت جز خسران و نابودی حاصلی دیگر نخواهد داشت و زمانی خواهد آمد که دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت . بامید پیروزی انسانیت بر شیطانیت. roozyaznov@yahoo.com

سه‌شنبه، دی ۱۳، ۱۳۸۴

سوریه کیش ایران مات

همان گونه که پیش بینی می شد فشارهای مافیا های بین المللی جهت تغییرات اساسی در راستای برنامه های مورد نظر خود در منطقه ی ثروت خیز خاور میانه ، قبل از ایران شامل سوریه و لبنان گردیده است. چرا که آن کشورها همسایه ی پاره تن آنها یعنی اسرائیل هستند . واضح است که هدف اصلی آنها در منطقه ، ایران می باشد ولی چون تصور می شود چنانچه اول با ایران مستقیما درگیر شوند ممکن است از جنوب لبنان و سوریه به طرف اسرائیل سنگ پرانی شود ، ابتدا می خواهند خیال خود را از آن ناحیه راحت کنند. با تسلیم سوریه خودبه خود مسیر تدارکات حزب الله و بعضی گروه های فلسطینی بسته خواهد شد و با تمهیدات دیگری که در لبنان و فلسطین به عمل می آید این گروه ها نا توان و احتمالا در قدرت های محلی دیگر که از ایران فرمانبرداری ندارند ادغام می شوند. در خود سوریه از آنجا که این کشور ثروت آماده ی بهره برداری برای مافیا ها ندارد شاید بدون این که هزینه های گزاف نظامی صرف آن شود مشکل حل شود و حکمران جوان و نادانش زمانی که عرصه را بسیار تنگ ببیند تسلیم شود. موضوع ایران کاملا متفاوت از سوریه است و بهترین گزینه برای مافیا های بین المللی در مورد ایران مات شدن کامل ایران است چرا که نه فقط ایران خود منبعی سرشار از ثروت های طبیعی می باشد بلکه در اختیار داشتن ایران تضمین کننده ی منافع آنها در کل خاورمیانه نیز می باشد . حال باید دید اگر مافیا های بین المللی بخواهند منافع دراز مدت خود در این منطقه را حفظ کنند باید با ایران چگونه رفتار کنند. یکی از بهترین راه ها این است که کاری کنند که ایران در وابستگی کامل به دیگران بماند و ایرانیان فرصت استفاده از امکانات طبیعی و انسانی خود را برای مستقل زیستن پیدا نکنند. در این صورت خود به خود منافع آنها تامین خواهد شد چرا که در چنین صورتی حالت بحران در کشور ادامه پیدا می کند و ایرانیان مجال برپایی یک حکومت عاقل و ملی را پیدا نمی کنند و در چنین حالتی حکومت دلخواه آنها ( که می تواند مستقیما زیر نظر مافیا ها باشد مانند سلطنت پهلوی و یا غیر مستقیم با نفوذ دادن عوامل خود در مصادر تصمیم ساز مانند حکومت فعلی ) در ایران مستقر می ماند و چنین حکومتی ابزار دست آنها در منطقه می گردد . لذا اولین اقدام آنها در ایران ویران کردن هر آنچه تاکنون ساخته شده است می باشد و این کار را پس از ایجاد زمینه ی بین المللی مناسب که با کمک نفوذی های خود در داخل حکومت نادان فعلی ایران صورت خواهد گرفت عملی خواهند کرد . در آن صورت هر آنچه از پول نفت در سالهای اخیر اندوخته شده باشد و پول نفت و منابع دیگر سالهای متمادی آینده به جیب همانها برمی گردد تا مثلا در بازسازی ایران صرف گردد، تا هرچند سال که منافع آنها تامین باشد . و چنین برنامه ای می تواند پس از بازسازی خرابه ها دوباره تکرار شود . شاید بعضی ها تصور کنند که این سناریوی یک بازی بچه گانه می باشد ولی اگر به ماهیت منافع مافیاهای بین المللی توجه شود روشن می شود که به همین سادگی منافع آنها تامین می گردد چرا که بقای حکومت های مافیا ها در گرو رشد اقتصادی در آن کشورها می باشد و رشد اقتصادی در آن کشورها هم از طریق بدست آوردن منابع ارزان قیمت و ایجاد بازار فروش محصولات پر سود تامین می گردد تا ظاهر انسانی خود را هم در بین ملت ها حفظ کند . البته منافع مافیا ها فقط رشد اقتصادی طبیعی کشورشان نیست بلکه آنها هر آنچه بخواهند مستقیما از این خزانه ی بی حساب برداشت می کنند . ممکن است این سئوال پیش بیاید که اگر حکومت دلخواه آنها در ایران شکلی از دیکتاتوری است که می توانند از آن بهره برداری کنند چرا با همین حکومت ادامه نمی دهند. در جواب باید گفت برای آنها هر چیزی کاربرد خاص و تاریخ مصرف مشخص دارد و اگر کاربرد مورد نظرشان تا زمان داخواه تامین باشد افراد برای آنها فرقی ندارند . اگر درست توجه کنیم می بینیم که این داستان جدیدی نیست و شروع آن برمی گردد به سالهای دور ، زمانی که غربیان مدرنیزه کردن خود را شروع کردند و حکومت های آنها بقای زندگی اشرافی خود را در سلطه بر کشورهای دیگر یافتند . و آنها از زمینه های موجود در کشورها مستعد بهترین بهره برداری ها را کرده اند و این راه را تا هر جا ممکن باشد ادامه خواهند داد . حال باید ببینیم چه چیز می تواند ادامه این روند را غیر ممکن سازد تا کشورهایی مثل ما بتوانند خود را از شر شیاطین نجات دهند. با توجه به شرایط امروز در جهان تنها یک راه حل به نظر می رسد و آن این که انسانیت بر شیطانیت غلبه کند و این کار شاید زیاد هم دشوار نباشد چرا که روح انسانیت در طول زمان اگر تقویت نشده باشد مسلما تضعیف نشده است و به همین دلیل است که در این زمان شیاطین هم برنامه های خود را تحت پوشش حقوق انسان پیش می برند و اگر در کشوری زمینه ضد حقوق بشری وجود نداشته باشد بهانه ای برای زورگویی به آن کشور وجود نخواهد داشت . و به همین دلیل است که سلطه حکومت های دیکتاتور در کشورهایی مثل ما بهتر منافع مافیا های بین المللی را تامین می کند . لذا راه نجات ما ایرانیان مشخص است . اکثریت ایرانیان را مردمانی تشکیل می دهند که روح انسانیت در آنها قوی است و دوست دارند در دنیایی در خور انسان، زندگی انسان وار داشته باشند و اگر متوجه بشوند که جلو ه هایی از بهشت موعود در این جهان قابل دسترسی است در ساختن آن اهتمام خواهند کرد . و چنانچه ایرانیان این تصویر خود را به جهانیان نشان دهند مورد استقبال قرار خواهد گرفت و اگر بدون اشتباه فاحش ظهور پیدا کند زمینه منزوی شدن شیاطین در کل زمین هم فراهم خواهد شد . بسیاری از حرکت های وسیع ملی ایرانیان هم با همین مایه ها شکل گرفته لیکن قبل از قدرت گرفتن ، مغلوب شیطان شده اند . آخرین این حرکت ها انقلاب اخیر بود که متاسفانه از همان روز پیروزی منحرف گردید و با گزینش روش های غیر انسانی توسط رهبری انقلاب که متاثر از همان شیاطین موجود بود یک فرصت جهانی برای شکست شیطان از بین رفت . اگر بخواهیم حرکت ایرانیان برای نجات ، دوباره به شکست نینجامد باید قبل از این که تجربه ی حرکت قبلی فراموش شود نسبت به احیا ی آن اقدام کنیم و با استفاده از تجربه ی گذشته و امکانات ارتباطی موجود ، وجدان ایرانی را نسبت به غفلت های گذشته روشن کرد و زمینه بازگشت و تسلط شیطانیت را از بین برد . و برای این کار فرصت زیادی نمانده است . چرا که همان طور که گفته شد ایران در شرف مات شدن است و در صورت وقوع آن ، راه فرار برای مدتهای نا معلوم بسته خواهد شد . و این وظیفه روشن فکران و مصلحین جامعه ایرانی است که هر چه زودتر زمینه ی جنبش همه گانی را که در نوشته های قبل به آن اشاره کردم ایجاد و برنامه نجات ملی را طرح ریزی نمایند.