جمعه، مهر ۲۱، ۱۳۸۵

جام زهر دوم، در گلوی همه گیر خواهد کرد

بنظر می رسد حاکمیت خود را برای سر کشیدن جام زهر دوم آماده می کند. شاید یکی از دلائل انتشار تسلیم نامه ی خمینی هم همین باشد که زمینه را در بین مردم آماده کنند. همانطور که یکی از آقایان مشارکتیها گفته بود که نامه با هماهنگی مقامات انتشاریافته است. و آقای رفسنجانی هم همانطور که بقول خودش حاضر بوده بار قبول آتش بس در جنگ را شخصا بدوش بکشد ، در این موقعیت هم حاضر شده این از خود گذشتگی را از خود نشان داده و قسمتی از بار تسلیم در مقابل فشار غرب را بعهده بگیرد. و با یک تیر چند نشان را هدف قرار دهد. یعنی هم تنور انتخابات خبرگان گرم شود و هم در صورت لزوم جامعه آمادگی پذیرش نوشیدن جام زهر دیگری را پیدا کند. ولی اینکه آیا این بار رهبر فعلی فرصت چشیدن مزه ی زهر را پیدا خواهد کرد یا نه بستگی به شرایط پیش رو از جمله چگونگی معاملات بین ابر قدرتها و میزان بهره برداری مورد نیاز آنها از شرایط ایران دارد. همانطور که در مقدمه ی" طرح 12 ماده ای" و همچنین در مقاله ی " امیواری تا سقوط "عنوان کردم، طرح تسلیم ایران و ایراد ضربه ی نهایی، در طی مراحل مختلف انجام می شود بطوریکه از یکطرف زمینه ی جهانی برای اجرای آن فراهم شود و از طرف دیگر ایران نتواند بنحوی بقول معروف جا خالی بدهد و از معرکه نجات پیدا کند. مرحله اخیر این بازی هم مذاکرات معروف به 1+5 بود که اخیرا به آن دل خوش کرده بودند و حاضر شده بودند امتیازات قابل توجهی هم به اروپائیها بدهند ولی در پایان با یک مانور ساده مانند نقص فنی هواپیما سروته ی مذاکرات را بهم آوردند تا قبل از اینکه ایران راهی برای تسلیم ظاهرا محترمانه ارائه دهد ، موضوع تصمیم گیری در شورای امنیت مسجل شود. و حالا که باب مذاکره بین دولت با اروپا بسته شد آقایان نمایندگان مجلس را برای التماس فرستاده اند که ظاهرا آنهم نتیجه ای نداد و دل به این خوش کردند که آقای سولانا گفته ، مذاکره بهترین راه است و شاید متوجه شده باشند که در پس لبخندهای آقای سولانا چیز دیگری نهفته است.موضوع دیگر هم که در این وسط به کمک امریکا آمده آزمایش اتمی کره شمالی هست که حالا آمریکا می تواند به دنیا بگوید که آن کوتاهی که در مورد کره شمالی شد نباید در مورد ایران تکرار شود و آنرا بهانه ای برای حمله به تاسیسات اتمی ایران قرار دهد. اگر آقایان فکر می کنند می توانند در لحظه های آخر با سرکشیدن جام زهر حمله آمریکا را منتفی کنند، باید در امکان عملی شدن این تاکتیک بسیار تامل نمایند . چون تجربه نشان داده است که با توجه به نفوذ ابر قدرتها در سطوح مختلف نظام و داشتن اطلاعات لازم در مورد تصمیم گیری های آنها، احتمالا فرصت نوش جان کردن جام زهر را به راحتی پیدا نخواهند کرد. همانطور که موضوع جنگ هم نه با نوشیدن جام زهر بلکه با فرار به عقب خاتمه پیدا کرد. و علت بقای حکومت ایران پس از شکست در جنگ ، همانند علت بقای صدام حسین پس از فرار از کویت ، برنامه های دیگر مورد نظر آمریکا بود که همان برنامه ی خاورمیانه ی بزرگ می تواند باشد. ادامه ی بازی با حکومت ایران هم بستگی به این دارد که کی آمریکا و دیگران از ادامه ی آن بی نیاز شوند و تا زمانیکه ما اسباب بازی خوبی باشیم این بازی ادامه پیدا می کند. اگر ما بخواهیم خود را از این بازی ویرانگر بیرون بکشیم باید از حالت اسباب بازی بودن در بیائیم . و این کار هم نه از دست حاکمان فعلی بر می آید و نه با وجود این آقایان امکان خروج ایران از این بازی وجود دارد. این آقایانی که فعلا در مجموعه ی حاکمیت ایران مانده اند چه تند رو های دست راستی ، چه میانه روها و چه اصلاح طلبان همگی به این بازی آلوده شده اند و کشمکشهای مطرح در بین آنها هم احتمالا بیشترش صوری است و بنا بر قرار و مدارهایی است که بین خود دارندو آنرا وسیله ای برای پیشبرد مقاصدشان در مقابل ملت و شاید خارجیها قرار داده اند . تا زمانیکه همین مجموعه در حاکمیت ایران مستقر باشند برای ایران دو گرینه بیشتر وجود ندارد. یا ویرانی کشور در نتیجه ی بمبارانهای شدید تمام مراکز اقتصادی به بهانه ی انهدام مراکز اتمی و تبدیل ایران به وضعیتی بسا بدتر از وضعیت عراق و جنوب لبنان ، ویا تسلیم نیمه محرمانه در برابر ابر قدرتها و تبدیل شدن (بلکه شاید گفت ادامه دادن) به ابزار دست بودن آنها در تقسیم منابع غنی خاورمیانه در بین خود.و شاید بتوان گفت برای ملت ایران عایدی هر یک از این دو گزینه خیلی متفاوت نخواهد بود. تنها راه خروج ایرانیان از این بن بست، یافتن راهی است برای آگاه کردن مردم از این خطرات و بسیج آنان جهت اقدامی هماهنگ و مسالمت آمیز در جهت خلاصی خود از دست حاکمیت فعلی و استقرار دولتی واقعا مومن به خط آزادی و تضمین کنترل دائمی دولتها از طرف تشکلهای مردمی آزاد. و این است که باز هم از همه ی روشنفکران و دلسوزان تقاضا می کنم به آنچه در" طرح 12ماده ای" ارائه شده در ماه فوریه سال 2006، در همین وبلاگ پیشنهاد کرده ام توجه نمایند و در یافتن راه حلی برای نجات ایران کمک کنند که وقت ضیق است و فرصت کوتاه.

سه‌شنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۵

چرا نامه ی منتسب به خمینی منتشر شد؟

عنوان کردن این نامه در اصل برای سر پوش گذاشتن بر روی علت اصلی پایان جنگ بوده است که همانا شکست مفتضحانه و تسلیم در برابر آنانی بود که جنگ به نفع آنان به مدت هشت سال امتداد پیدا کرد . آنان که خود در آن زمان در جبهه حضور داشتند به خوبی می دانند که چطور جنگ تمام شد ولی از بازگو کردن آن شرم دارند . چه سپاهی و چه ارتشی خجالت می کشد بگوید که چگونه مجبور شدند سنگرهای خالی از آذوقه ی خود را یکی پس از دیگری ترک کنند و خسته و کوبیده و نیمه جان به عقب فرار کنند . حتی به خود اجازه نمی دهند که بگویند زمانی که در خط مقدم جبهه زیر فشار تانکهای بی شمار عراقی بودند هر چه تلاش می کردند با قرارگاههای اصلی خود در پشت سر تماس بگیرند و تقاضای کمک و یا برنامه ای بکنند، تماس حاصل نمی شد و بعدها متوجه شدند که قرارگاهها قبل از خیلی از خطوط جلو سقوط کرده بودند . چه سپاهی و چه ارتشی حتی شرم دارد بگوید تحت فرماندهی کسانی قرار داشته اند که بر اثر بی کفایتی و نادانی در اداره ی جنگ و کشور اوضاع را به آنجا کشاندند که در روزهای آخر جنگ استانهای جنوبی و غربی کشور جولانگاه تانک های عراقی شده بودند و سرباز ایرانی برای دفاع خود تقریبا چیزی در دست نداشت و نا هماهنگی ها و سردرگمی ها و دروغ ها و شعارهای بی محتوا و تخریب روحیه ها از طرف مسلمان نماهای نادان،شالوده ی ارتش و سپاه را از هم پاشیده بود و بسیجی ها هم دیگر متوجه شده بودند که مورد سوء استفاده قرار گرفته اند و اسباب بازی آقایان شده اند . آری در روزهای پایان جنگ ،دیگرجنگی وجود نداشت . اگر ارتش عراق هم بازیچه دست دیگران نبود و از فرماندهی با منطق نظامی برخوردار بود، می توانست بر سرتاسر ایران مسلط شود چرا که نیرویی در مقابل آنان نبود . اتفاق مهمی که در آن زمان رخ داد این بود که بر اثر بعضی زد و بند های بین المللی ( یعنی بین الدولی) عراق نیروهایش را از بعضی نقاط عقب کشید و به ایران فرصت داد تا باقیمانده ی نیروهایش را از جنوب تا سراسر غرب به کرمانشاه بیاورد و کار مجاهدین فریب خورده را که کاملا در محاصره ی این نیروها و عراقی ها قرار گرفته بودند بسازد . آری این جوانان معروف به مجاهد یا منافق هم که روزی از پر شور ترین جوانان این کشور بودند متاسفانه در نتیجه ی برخورد غلط حاکمیت ، بازیچه دست قرار گرفتند و در نهایت وجه المصالحه شدند و جان و حیثیت خود را از دست دادند تا رژیم پیروز جنگ معرفی شود و از عواقب برملا شدن شکست مفتضحانه مصون بماند. و این یکی از فریب های بزرگ ملت ایران بعد از انقلاب شد که بگوید در جنگ پیروز شد . متاسفانه بعضی از مردم ما هم آنقدر خام هستند که حتی نوشیدن جام زهر را هم به معنی تسلیم ندانستند . بله مردمی را که می توان به این سادگی گول زد، هر زمانی به یک چیز فریب می دهند. اصلا این نامه نمی تواند مربوط به روزهای آخر جنگ باشد ، اگر هم بوده ماهها قبل از روزهای پایانی نگاشته شده بوده . و انشای آن هم که انشای روح الله خمینی نیست . فقط آن را که البته گویای بعضی از واقعیات آن زمان هم هست برای به اصطلاح ماست مالی کردن اصل موضوع علم کرده اند . و حالا هم البته کاربرد این نامه و جرو بحث های پیرامون آن فقط برای گرم کردن تنور انتخابات خبرگانشان می باشد که دوباره یکسری از مردم را خام کرده و رقابت صوری ایجاد کند تا در انتخابات شرکت کند. و چه بسا برنامه های دیگری هم داشته باشند . من هم اصلا مایل نیستم که اعلام کنم که در جنگ شکست خوردیم اگر چه اصلا جنگ نبود و من آن را بازی ابر قدرتهای ظالم و فریب خوردگان نادان می دانم . ولی می بینم که دوباره همان شرایط دارد تکرار می شود . فقط کافی است به این دو شعار که یکی از طرف آقای رضایی در زمان جنگ و دیگری اخیرا از زبان آقای احمدی نژاد عنوان شده توجه کنید تا ببینید که کشور هنوز در دست کسانی است که قادرند در یک چشم به هم زدن هستی و نیستی مردم را بر باد دهند : یادم هست که آقای رضایی در یکی از سخنرانیهای پر شور خود در زمان جنگ گفت : " کارخانجات اسباب بازی خود را تبدیل به اسلحه سازی می کنیم و... " مثلا تا پیروزی می جنگیم . و اخیرا هم این آقای احمدی نژاد فرمایش کرده اند که " اگر به تاسیسات هسته ای ایران حمله شود ، بهتر از قبل آنها را می سازیم "! شما به حماقت این آقا نگاه کنید . فکر می کند اگر آنها حمله کنند ، به گونه ای خیلی تمیزو پاکیزه فقط تاسیسات اتمی را بمباران می کنند و همه چیز دیگر سر جایش باقی می ماند تا دوباره برادران روسی و چینی و کره ای خود را دعوت به همکاری در بازسازی آنها بنمایند. نمی دانم هنوز این آقایان نمی دانند که موضوع هستی ای فقط بهانه ایست و آنچه مورد نظر افرادی مثل آقای بوش است انهدام تمام زیر ساخت های کشورهایی مثل ماست تا چرخ کارخانجات خودشان بچرخد و به دنیا حکومت کنند ؟ و شاید از اول هم خودشان موضوع اتم را به ایران تزریق کرده باشند .چون این موضوع که هیچ وقت در محافل ایرانی و بین مردم مطرح نبوده و فقط خبرهایش را بعدا شنیدند . این است که زمان آن رسیده است که با اعتراف به این موضوع تلخ ، هشدار داده شود که اگر مردم ایران به خواب خرگوشی خود ادامه دهند و روشنفکران ایران هم اقدامی موثر در بیدار کردن مردم ننمایند، تلخیهایی چه بسا تلخ تر در پیش رو خواهند داشت.