جمعه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۴

با چه رویی به پیشواز گنجی رفتن؟

می گویند آقای اکبر گنجی در روزهای آینده از زندان رها می شود.در نوشته ی قبلی ام در مورد وی تحت عنوان " گنجی زنده است یا ..." نوشتم که در آن شرایط وی ترجیح می داد به مرگ تدریجی خود پایان دهد و خود را درلیست شهدای راه آزادی قرار دهد . ولی حکومت که بسیاری از هم قطاران و همفکران قبلی آقای گنجی را به سلاخ خانه های جنگ تحمیلی فرستاده بود و فیض شهادت را نصیبشان کرده بود ، نمی خواست با دست خودش او را در موقعیتی قرار دهد که او شهید واقعی قلمداد شود. از اینرو زمانی که آقای گنجی در زندان بیمارستان میلاد پوست و استخوانی بیشتر در بدنش نمانده بود و در حال کما فرو رفته بود، معلوم نشد با او چه کردند که نفسش قطع نشد و قلبش هم از تپش نیافتاد . و با توجه باینکه بعد از آن حتی خانواده اش هم نتوانستند ملاقاتی عادی با او داشته باشند، هنوز آثار اقدامات فنی _ پزشکی انجام شده بر روی او بر کسی روشن نیست. ولی حکومت موفق شد مردم ایران را از دادن شهیدی دیگر در راه آزادی محروم کند. و حالا نمی دانیم آیا گنجی که قرار است از زندان رها شود همان گنجی هست و آیا رمقی برای او باقی مانده است تا برابر خواست همسرس تاریخ بنویسد. و آیا اگر او هنوز این توانایی را دارد آیا به او اجازه می دهند آنچه را که قبل از به کما رفتن در سر داشت ادامه دهد؟ اینها سئوالاتی هستند که آینده پاسخ می دهد. ما خوشجالیم که لااقل یک خانواده ی اسیر بعد از سالها زجر و شکنجه ازدوری سرپرست ، او را دوباره در خانه ی خود ببینند. و فقط با او هم نوا می شویم که" دیکتاتور باید حکومت را رها کند". ولی مشکلی برای ما مردم ایران و مخصوصا دوستان و نیمه دوستان سیاسی او می ماند که با چه رویی به پیشواز او برویم. واقعا آیا ما شرط انسانیت را در برابر او بجا آوردیم؟ من که بعنوان یک ایرانی که فقط بخشی از داستان او را شنیده ام ، اگر چه بسیار مشتاقم او را از نزدیک زیارت کنم ، از روی او شرم دارم که به پیشواز او بروم.

امیدواری تا سقوط

یک مرحله ی دیگراز آن پروسه ای که در" مقدمه ی طرح 12 ماده ای نجات ایران" اشاره کردم سپری شد. تا یک روز قبل از تصمیم اخیر شورای حکام در مورد ایران همه نگران بودند که نکند موضوع رفتن پرونده ی ایران به شورای امنیت عملی شود و همه امیدوار بودند که بلکه معجزه ای در آخرین ساعات از جایی احتمالا از طریق امام زاده های روسی رخ دهد و ایران را از معضل شورای امنیت نجات دهد . ولی درست بلافاصله پس از اینکه معلوم شد که موضوع اتمی ایران به شورای امنیت سپرده شد، تبلیغات و اخبار داخلی ایران به گونه ای تنظیم شد که گویی هیچ اتفاقی نیافتاده است و اینکه اینهم همانند همه ی مراحل می گذرد. البته بنا به گفته ی یکی از مسئولین شورای امنیت ملی ، ایرانیها باید با این مسائل زندگی کنند. حتی بعضی از کلمات خود آنان هم مثل آنکه گفته بود" حالا که این طور است آمریکا بگرد د تا بگردیم" و یا آنکه دیگری گفته بود" آمریکا در ایران در وضعی بدتراز عراق گرفتار خواهد شد" هم در رسانه های عمومی ایران منعکس نمی شود. تا نکند ایرانیان چنین تصور کنند که شاید خطری در پیش باشد . و درست صبح روز بعد کیهان از میان نوشته ای آمریکائی که احتمالا هیچکس آنرا ندیده تیتری می یابد و بصورت خیلی درشت در بالای صفحه ی خود می نویسد " اگر ایران عقب نشینی نکند ما طرحی نداریم". در سایر رسانه های داخلی هم موضوع طوری منعکس می شود که گوئی هیچ اتفاقی نیافتاده است. روزنامه ی شرق هم خود را به... می زند ( شاید هم مردم را اینطور حساب می کند)و می نویسد" قطعنامه ای علیه ایران صادر نشد". و جناح اصلاح طلب هم ظاهرا دلش را به این خوش کرده که در سایه ی بحران موجود دیگر مورد حملات و پرونده سازیهای جناح حاکم قرار نگیرد. تا چند روزی هم اینطور بگذرد. ولی ایرانیانی که کمی بینش جهانی دارند و نگران آینده ی مملکت خود هستند میدانند که بازی دارد به نقطه ی خطرناک آن نزدیک می شود و از این پس جهان آمادگی پذیرش هر گونه تعرض به ایران را دارد. با این حال ظاهرا سیاسیون ایرانی خارج از حاکمیت هم حال خانه تکانی ندارند. چرا که نوروز امسال هم که دیگر نوروز نیست. آیا قبل از سقوط در کام بیگانگان راه حلی بهتر از طرح 12 ماده ای دارند؟