شنبه، آبان ۲۱، ۱۳۹۰

هشدار وزیر دفاع فعلی آمریکا در مورد حمله به ایران همانند هشدار وزیر قبلی در مورد حمله به لیبی است ( بوی باروت می آید )

هشدار دیروز وزیر دفاع آمریکا در مورد پیامدهای حمله به ایران یاد آور هشدار مشابهی بود که چند روز قبل از حمله به لیبی توسط وزیر دفاع قبلی بیان شد . که بعد مشخص شد نوعی زمینه سازی بود در قالب کلماتی فریبنده . در اصل او میخواست بگوید از روی ناچاری و جهت نجات جان مردمی که ممکن است بدست قذافی کشته شوند حملات خود را آغاز می کنند . آقای رابرت گیتس درست قبل از تصویب قطعنامه پرواز ممنوع در لیبی با لحنی که بوی نارضایتی داشت اظهار داشت که چنین برنامه ای مستلزم حمله به نیروهای دفاعی لیبی هست و وانمود می کرد از نظر اوعواقب خوبی در بر ندارد .  لیکن چند روزی نگذشت که نه تنها نیروهای دفاعی لیبی را نابود کردند بلکه شهرها و دهات لیبی را هم با خاک یکسان نمودند و بسیار از مردم بی گناه لیبی هم کشته شدند . با توجه به مشابهات این دو هشدار بعید نیست که این بار حمله ناتو به ایران هم لباس واقعیت بخود بپوشاند و مردم ایران و جهان در عین ناباوری تماشاگر ویرانی ها و کشتارهای مردم بی گناه باشند . آیا کسی به مطلب پریروز من توجه می کند ؟ 

جمعه، آبان ۲۰، ۱۳۹۰

با واقعی شدن این جنگ رسانه ای پانصد سال عقب گرد مبالغه نیست ! غرب در این جنگ منافعی می بیند . ما چه ؟!

     با کامل شدن زمینه سازیهای داخلی و بین المللی برای شروع حملات نیروهای ناتو به ایران ، رجز خوانیهای رهبری فتنه جویان ایرانی این معرکه هم اوج گرفته است . آقای خامنه ای که دیگر به تنهایی بار این رجز خوانی را بدوش می کشد خود را به داخل نظامیان میرساند و در آنجا بر طبل جنگ می کوبد . او که در زمان سان دیدن از قوای نظامی حتی به فرماندهان ارشد هم اطمینانی ندارد ، درحالی در میان مقامات دست چین در جلو صفهای چیده شده قدم برمیدارد که محافظینش در جلو خود او و در کنار مقامات از او محافظت می کنند . چنین کسی که حتی نمیتواند مانند همردیفان غربیش این نمایشها را بصورتی که نشاندهنده قرابت او با ارتشش باشد جلوه دهد آیا لیاقت فرماندهی جنگهای امروزی را دارد ؟!

     او که خود میداند در صورت وقوع جنگ کاری از دست او و بادمجان به شدت چاق نزدیکش برنمی آید غرب را تهدید به تلاشی از درون می کند . گویی این فرماندهان سپاهیان غربی بوده اند که با چمدانهای پر از اطلاعات محرمانه به ایران پناهنده می شدند و اوست که در لشکریان غربی چنان مهره چینی کرده است که با شروع جنگ مانند فرماندهان صدام حسین خود را تسلیم نمایند و قوای مسلحشان از درون متلاشی شود !!

     آری او همانند رئیس جمهور دست پرورده ناخلفش میدانند که چنانچه برنامه های غربیان به اجرا در آیند ایران نه تنها پانصد سال به عقب بر می گردد بلکه دیگر مجال صحبت از استقلال را هم نخواهد یافت . لیکن این موضوع برای این دو با آن افکار کهنه و مندرس اهمیتی ندارد . آنچه برای این دو اهمیت دارد امکان عرض اندام در میان اطرافیانشان و حفظ همین موقعیت پوچی است که در اذهان مالیخولیایی خود متصور هستند .

    ولی اینها هیچکدام مایه تعجب نیست . آنچه مایه تعجب است رفتار خود ما ایرانیان است که چنان خودمان را در این بازی نا جوانمردانه در موقعیت کیش می بینیم که خود را حاضر به هیچ حرکتی نمی بینیم ! گویی متوجه نیستیم که اگر این جنگ به واقعیت بپیوندد چه بر سر ما خواهد آمد . ما نمیخواهیم از آنچه در افغانستان و عراق و لیبی اتفاق افتاد درس بگیریم ! چرا که فکر میکنیم موقعیت ما با دیگران فرق می کند و یا فکر میکنیم بهره کشی غرب و شرق از حکومت ایران برای همیشه بهمین شکل ادامه پیدا می کند .

     حتی اگر احتمال شروع جنگ بین ایران و ناتو کمتر از یک درصد هم باشد ، جا دارد که ایرانیان فریاد بر آورند که چرا؟؟؟!! برای چه ما باید خود را مورد تهدید قدرتهای خونخواری قرار دهیم که اگر مصلحت خود را در آن ببینند و منافعشان ایجاب کند قادر هستند با تسلیحاتی که انباشته اند دنیا را ویران کنند ؟! آخر منفعت ما در این رجز خوانیها چیست ؟! غربیان به طمع تصرف منابع عظیم ثروت ما از جنگ استفاده می کنند . بهره ما از چنین جنگهایی چیست ؟ !

    اگر توده مردم ایران که به سانسور و بی خبری تاریخی مبتلا هستند قادر به تصور نتایج چنین فاجعه ای نباشند ، لا اقل تحصیل کرده ها و نظامیان باید متوجه باشند که چنین جنگی چگونه شروعی و چگونه پایانی میتواند داشته باشد . همانطور که قبلا هم نوشته ام چنانچه ناتو تصمیم به جنگ با ایران بگیرد این جنگ نمیتواند محدود باشد . آنها اگر بخواهند مانند جنگهای دیگری که اخیرا داشته اند با تلفات ناچیز به پیروزی مورد نظرشان دست یابند مجبورند بصورتی رعد آسا و با تمام قوا سرتاسر ایران را مورد هجوم هواپیماها و موشکهای خود قرار دهند . آنان که قبلا با عنوان کردن اینکه ایران مراکز تحقیقات و ساخت سلاح اتمی را در داخل شهرها و در سرتاسر ایران پراکنده کرده است بهانه لازم را بدست آورده اند ، بدون محابا به ویرانی تمام شهرها و مراکز اقتصادی اهتمام خواهند ورزید . آنها به بهانه اینکه نیروی دفاع هوایی ایران را فلج کنند حتی مراکز پر جمعیت شهرهای بزرگ مانند تهران را هم مورد هجوم قرار خواهند داد .

     حاصل چنین جنگی همانست که آقای احمدی نژاد کوته فکر هم پیش بینی نموده است. یعنی ویرانی ایران و کشتار میلیونها ایرانی و تبدیل و تقسیم آن به خان سالاریهای محلی . شاید سازماندهی سپاه پاسداران بصورتی که هر استان در اختیار یک فرماندهی خاص آن استان باشد بدون ربط با نتایج پیش بینی شده چنین جنگی نباشد . شاید ایده اولیه چنین برنامه ای هم از تراوشات مغز کسانی باشد که در ارکان مهم حاکمیت نفوذ داده شده اند و آنان را بسوی هدفشان سوق می دهند .

    در این صورت تسلط قوای زمینی ناتو در مراکز نفت خیز و سایر نقاط استراتژیک ایران هم ممکن خواهد شد و تسلط بر چنین کشور پاره پاره شده و مردم گرفتار نان شب و بدبختی های متعدد هم مشکل نخواهد بود .

     ما ایرانیان باید از خود بپرسیم که آخر برای چه و با چه دلیلی باید در معرض چنین تهدیدهایی باشیم که فقط تصور و حرف آن هم نتیجه ای جز بدبختی و عقب ماندگی برای ما ندارد؟! آیا با این وضعیت نقشه جهانگشایی داریم ؟! و یا نقشه اصلاح امور جهان را با دقت و ذکاوت ترسیم کرده ایم و میخواهیم عملی کنیم ؟! آیا آنچه حاکمیت بعنوان مبارزه با آمریکا و صهیونیزم از آن نام میبرد با این روش که خود را مورد تهدید تمام نیروهای مطرح در دنیا قرار داده ایم امکان پذیر است ؟ آیا ما در چنین مبارزه ای توانسته ایم حتی یک کشور دیگر را هم با خود همراه کنیم که بتواند عملا به ما یاری برساند ؟ آیا کشورهایی چون چین و روسیه منافع خود را در همکاری با ایران می بینند یا همکاری با غربیان ؟ آیا این شکار افتاده در تور به اندازه ای بزرگ نیست که همه این شکارچیان بتوانند سهمی از آن داشته باشند و هر یک از آن خانسالاریها را یکی از این قدرتهای شرق و غرب تصاحب کند ؟!

    در دنیای امروز مبارزه ی کارساز با هرگونه کژی در دنیا راهی جز خشونت و فارغ از هرگونه تهدید متعصبانه دارد . برای همین است که سردمداران خودخواه و بد خوی قدرتها هم بر طبل جنگ می کوبند و در عین حال برای توجیه آن از اقدامات و وسائل فرهنگی بهره می گیرند و از امکانات صلح آمیز برخورد با مشکلات جهان سوم استفاده نمی کنند . و برای همین است که پس از انقلاب برنامه نفوذ به داخل انقلاب و منحرف کردن آن به راهی که فعلا از منافعش برخوردارند را در پیش گرفتند .

    اگر مردم ایران بخود آیند و کمی در مورد عواقب خطرناک چنین وضعیتی که در آن گرفتارند بیاندیشند متوجه خواهند شد که راهی جز تغییر حاکمیت خود ندارند . اگر حاکمیت فعلی دل در گرو زندگی مردم و آینده کشور داشت بی درنگ تغییر رویه می داد و راه تسلط مردم بر سرنوشت خود را باز می گشود . لیکن این دیگر متصور نیست و نتیجه حکومت این آقایان نتیجه ای جز بدبختی برای ایرانیان و تسلط وسیعتر بیگانگان بر کشور نخواهد داشت . بر تمام افراد ایرانی و مخصوصا افراد مطرح در صحنه های فرهنگی- سیاسی است که برای نجات ایران از این موقعیت خطرناک با هم همفکری و هماهنگی نمایند . 

شنبه، آبان ۱۴، ۱۳۹۰

سهم فساد مقامات از نظر احمدی نژاد: 10% هاشمی ها،25% سایرآیت الله ها و 60% خامنه ای

     بنا بر گزارش رسانه های نزدیک به احمدی نژاد از جمله سایت دولت ما ،  در نشست اخیر رئیس دولت با طرفدارانش سخنان جالب توجهی را بیان داشته ازجمله اینکه تا کنون فقط 10درصد از حرفهای افشاگرانه اش را زده است و شاید بتواند 25 درصد دیگر را هم در آینده بزند و حدود  60 درصد بقیه را هیچگاه نخواهد زد . همچنین گفته است اگر نیم ساعت اجازه صحبت کردن داشته باشد قیمت سوراخ موش بالا می رود .

    از این گفته ها و آنچه قبلا بعنوان افشاگری گفته بوده چنین بر می آید که آن 10% همانست که در مورد هاشمی رفسنجانی و اطرافیانش گفته بوده  و 25% هم مربوط به سایر آیت الله هاست که شاید در آینده بیان شود . ولی تنها کسی که خط قرمز او محسوب میشود و نمینواند از خطش عبور کند و بدون اجازه اش قدمی بردارد آیت الله خامنه ای و بیت معظم اوست که مشمول 60% فساد مسلط بر ایران است . افشای فساد رهبری را خارج از مصلحت میداند چرا که وجود خود او بعنوان رئیس جمهور هم از جمله مفاسدی است که رهبر پدر گونه اش مرتکب شده است .

    البته هر بند از سخنانی که از قول ایشان گزارش شده است گویای بلایای متعددی است که گروه حاکم  برسر این ملت ستمکش آورده است تا آنجا که خودشان هم از خطرات قریب الوقوعی نام میبرند که هر آن ممکن است بدبختی و ویرانی را برای این ملت به ارمغان بیاورند . حتی اگر آمریکا و سایر همدستانش که برای هر اقدامی علیه ایران هماهنگی کامل دارند دست به حملات ویرانگر هم نزنند ، همین وضعیت حاکم بر سیستم اداره کننده کشور کافیست تا ایران روزبروز ویران تر و مردمش هم روزبروز ضعیف تر و با گرفتار شدن به انواع بیماری جسمی و روانی به مرگ نزدیکتر تا آنچه از ایران می ماند به کام مفسدین داخلی و سوءاستفاده کنندگان خارجی خوش تر آید .

      تفرقه در بین دگراندیشان و بی خبری توام با بی خیالی مردم هم زمینه را برای تداوم کامجویی های بیشتر گرگان داخلی و خارجی فراهم آورده است .   آیا وقت آن نرسیده است که بخود آییم و کشوری را که میتوان بهشتش کرد از دست این مرگ آوران دوزخ ماوا نجات داد ؟!