پنجشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۶

جنگ واژه ها در فقر مردم

میخواهم به این بگومگوهای یکطرفه با آقای نوری علا پایان دهم. مطلب قبلی را هم که در اشاره به دانشگاه و سکولاریسم نوشتم ایشان اصلا نادیده گرفته و علیرغم اظهاراتشان که تمام مطالب مخالفین را هم در سایت مربوطه می آورند برای آن ظاهرا هیچ ارزشی قائل نشدند و یا آنرا مخل ارزشهای نئوسکولاریسمی یافتند.شاید هم راست میگویند من منظور ایشان از سکولاریسم را نمی فهمم. نمیدانم دیگران متوجه این مفهوم شده اند یا نه. ولی همینکه ایشان خود را مجبور می بینند در هر مقاله ی جدیدی به توضیحات مفصل در مورد مفهوم جدید سکولاریسم بپردازند معلوم است که خیلی ها با آن مشکل دارند.و در نهایت هم متوسل به گوهر این واژه شده اند که می فرمایند عبارتست از تقابل با تبعیض.نمیدانم ما کی میخواهیم از این خروس بازیها دست برداریم و حالا که از بجان هم انداخین همدیگر خسته شده ایم به جان کلمات افتاد ه ایم و تماشاگر جنگ واژه ها شده ایم.بطوریکه آدم دیگر نمیداند از کدام کلمه استفاده کند که بار سیاسی خاصی نداشته باشد. مردم؟ ملت؟ ملیت؟ خلق؟ توده؟ انسان؟... دیندار؟ بیدین؟ سکولار(از انواع نو وکهنه)؟... دین؟ مذهب؟ ایدئولوژی(از انواع تبعیض آمیز و غیر تبعیض آمیز)؟... اصلا چرا ما نباید واژه های بیگانه از انواع غربی و شرقی آنرا کنار بگذاریم و از زبان فارسی خودمان استفاده نکنیم؟ اگرچه من ترجیح میدهم از زبانی قابل فهم در میان تمام انسانها استفاده شود تا زمینه ی درک متقابل تمام مردم روی زمین فراهم شود. نمیدانم راه نجات خود و توده های غیر قابل توصیف را در کجا باید بیابیم. اگر شعار دادن و بازی با کلمات حلال مشکلات بودند که کیست که از این حرفها نمیزند؟اگر واژه ی سکولاریسم نو با گوهر ضد تبعیضش کارساز باشد آیا طنزآمیز نیست که آنرا در مقابل هر گونه دین و مذهب و ایدئولوژی علم کنیم در حالیکه شعار اغلب ادیان و ایدوئولوژیها هم رفع تبعیض بوده است؟ مگر اولین شعار محمد فرزند عبدالله "قولوا لا اله الی الله تفلحوا" نبوده؟ مگر گوهر اصلی این شعار رفع هرگونه تبعیض نیست؟مگر همه ی ما در تلاش برای رفع بلای رژیمی نیستیم که به نام همان دین ضد تبعیض، وحشتناکترین تبعیضها را در کشور حاکم کرده است؟پس این کلمات و واژه ها نیستند که موجب نجات مردم میشوند.تا موفق نشویم توده ها را وارد بحث خوب وبد روشهای اداره ی کشور کنیم و ذهن آنانرا نسبت به واقعیات آنچه آنان به اشتباه مقدس میشمارند روشن نکنیم و تا موفق نشویم همه را قانع کنیم که راه نجات از هر گونه فساد در دنیای امروز آزادی فکر و اندیشه و امکان بیان و شنیدن آزاد آراء همدیگر است، راه بجایی نخواهیم برد. و توده ها هم زبانهای کلاسیک و واژه های مبهم و نا آشنا را متوجه نمیشوند. بیایید راهی برای آگاه کردن آنها پیدا کنیم. که اگر هم موفق شویم بدون تکیه بر قدرت مردم به تغییرات سیاسی دست یابیم معلوم نیست در نهایت در دام کدامین قدرت غیر مردمی گرفتار آییم . و چه سرنوشتی برای مردم خود رقم بزنیم.حالا که صحبت از واژه ها کردم بهتر است این موضوع را هم بنویسم که چندی پیش در محفلی تقریبا خصوصی ، کمیاب فرصتی پیش آمد تا نامی از آقای بنی صدر و روزنامه اش به میان آید. دوستی با حالتی متعجب گفت "ایشان هنوز هم اسم نشریه ی خودش را انقلاب اسلامی گذاشته است!" منظورش این بود که دیگر این واژه بجای ارزش به ضد ارزش تبدیل شده و کسی را بخود جلب نمیکند. گفتم ایشان از اسلام برداشت دیگری دارند و از آن بنام "اسلام با بیان آزادی" یاد میکنند .گفتند " منظور ایشان هر چه هست فعلا مردم از آن خبر ندارند .برای این مردم اسلام فعلا همین است که هر روز لمس میکنند و مانند پتک بر سرشان فرود می آورند." شاید اگر من بجای آقای بنی صدر بودم اسم نشریه ام را می گذاشتم "ائتلاف آزادی" و از همه ی آزادیخواهان میخواستم تا به منظور همبستگی و تلاش برای حصول آزادی به یک ائتلاف همگانی بپردازند. بلکه در آینده مجبور به انتشار آن در هجرت نباشم. والسلام.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر