جمعه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۸

" توکل بر خدا " در عصر جدید

یکی از مصطلحترین عبارات در بین کسانیکه خودرا متدین میدانند ویا متدین زاده هستند ، عبارت " توکل بر خدا " ست که گاهی اوقات دنبال میشود با عباراتی نظیر خودم را بخدا میسپارم و یا دیگری را بخدا میسپارم . از موعظه گران هم بسیار شنیده میشود که میگویند در امور زندگی توکلتان بر خدا باشد . از آنجا که اینگونه عقاید و پندارها بخشی از فرهنگ جامعه شده است و تاثیر زیادی بر عملکرد افراد در جامعه دارد ، جا دارد که مورد نقد و بررسی قرار گیرد و ببینیم بر چه اساسی استوار است و چگونه میشود از این عبارت که بصورت یک کلیشه درآمده و تاثیر مثبت خود را از دست داده و گمراه کننده شده است، بصورتی مثبت و تاثیر گذار استفاده کرد . اصل این عبارت در بین مسلمانان از قرآن است که در چندین جا به مسلمانان مومن توصیه می شود بر خدا توکل کنند . اگر قرار باشد مسلمانان و یا هر فردی دیگر توصیه های پیشینیان را مورد توجه و بهره برداری قرار دهند، ابتدا باید منظور اصلی توصیه کننده را بخوبی درک کنند تا آنچه شاید حاصل دانش و تجارب چندین ساله دیگران و نسلهای گذشته بوده شامل انحراف نشود . کلمه توکل در عربی از مصدر توکیل است به معنی وکیل گردانیدن،بر کاری گماردن، و مورد اعتماد قرار دادن . در قرآن در حدود سی بار از مشتقات مختلف این کلمه استفاده شده است که مترجمین فارسی آنرا به معانیی از قبیل : مسئول،مدافع، سرپرست، حامی، پناه، یاور، شاهد، و گواه ترجمه کرده اند . من که خود دستی در کار ترجمه دارم، با مقایسه ترجمه های فارسی و انگلیسی قرآن متوجه شده ام که حتی زمانیکه ترجمه فارسی و انگلیسی با هم آمده در مفهوم آنها اختلاف وجود دارد . با مقایسه کاربرد این کلمه در موارد مختلف و ترجمه های مختلف از آن متوجه شده ام که نتوانسته اند منظور واقعی را ارائه دهند . حتی برداشت خود اعراب هم از قرآن بسیار ساده اندیشانه و سطحی گرایانه می نماید . از طرفی دیگر، بنظر میرسد جملات قرآن بصورتی بسیار ماهرانه طوری منظور گوینده را بیان کرده است که در اعراب زمان جاهلیت که مردمی بی سواد و اغلب کوتاه فکر بوده اند تاثيرگذار باشد . و میتوان تصور کرد که گوینده معلمی بسیار با سواد بوده که میخواسته افرادی را تعلیم دهد که دست چپ و راست خود را نمی شناختند و مجبور بوده بقول معروف با قرار دادن سنگ و ذغال در دست محصلین ، چپ و راست را به انها آموزش دهد . بزرگترین مشکل محمد در راهنمایی مردم این بوده که چگونه به آن قوم نیمه وحشی بفهماند که چه خوبست و بد کدام است و کدام راه برای حل مشکلات آنروزشان بهتر است . در عین حال میخواسته شخصیت خود بعنوان فردی امین و راستگو را حفظ کند و دروغ از زبانش جاری نشود . برای آنان که تجربه ای در تدریس داشته باشند روشن است که چنین کاری با چه مشکلاتی روبرو بوده است . بنظر میرسد که محمد بر اثر تعمق و تفکر طولانی در سکوت کوههای مکه و توجه به آنچه از دیگران یادگرفته و در اعمال دیگران دیده ، به یک اصل کلی پی برده و آن اینکه هر چه در عالم میگذرد ، از بزرگترین پدیده ها تا ریزترین آنها ، از یک سری قوانین پیروی می کنند بطوریکه هر عملی نتیجه ای دارد و ماهیت آن نتیجه بستگی کامل دارد به همان قوانین نهفته در طبیعت و نوع عمل . او متوجه شده بوده که نوع زندگی مردم و آنچه بر سر آنان می آید بستگی کامل دارد به نوع عمل خود آنان و اطرافیانشان که متاثر از همان قانون کلی است . حال فرض کنیم محمد میخواسته این موضوع را به مردم آنزمان بفهماند . به آن مردم بت پرست که اله های مختلف را می پرستیدند و عاجز از درک هرگونه قوانین طبیعی بودند چگونه میتوانسته از قانون واحد طبیعت با آنان بگوید . وچه راهی از این راحت تر که آن قانون را جایگزین اله های مختلف آنان کند و اسمش را الله بنامد . یعنی یک اله که همه چیز بستگی به او دارد . حتی اگر خود محمد هم آن قانون حاکم بر طبیعت را اله مخصوص خودش میدانسته که حالا میخواهد همه او را الله بنامند چندان فرقی نمیکند . پس از موفقیت محمد در تفهیم این ایده به مردم ، وظیفه اش این بوده که خوب و بد را برای مردم روشن کند و به آنان بگوید که اگر کار خوب انجام دهند با الله هستند و الله هم با آنها خواهد بود و اگر بد کنند همان خدا آنان را مجازات خواهد کرد . و عبارت توکل بر خدا هم چیزی غیر از این نمیتواند باشد . حال میماند اینکه این خدا چگونه برای مردم توصیف شود و اینکه از نظر این خدا خوب و بد کدامند ، تا عکس العمل کارهای خوب مردم، زندگی ایده آل آنان گردد . و کار بدی انجام ندهند که موجب عذابشان گردد . این را میتوان اساس ادیان الهی نامید .( در چنین صورت بر متخصصین علوم اجتماعی امروز است که برای محمد و افرادی مثل او چنان احترامی قائل باشند تا دیگر کسی در جهان عملکرد پیروان دروغین آنها را که دین را وسیله ارتزاق خود قرار میدهند به پای او ننویسند . و او را مورد تمسخر قرار ندهند . و با نشر این چنین ایده ای زمینه سوء استفاده افراد از ادیان را نیز از بین ببرند .) محمد در آنزمان سعی خود را کرده است که اصلاحات لازم را در زندگی مردم پدید آورد و خود هم به منتقدانش گفته است که اگر حرف بهتری دارند بیاورند تا او هم از آن پیروی کند . اگر چه میدانسته که آن مردم خیره سر قادر به آن نخواهند بود . ولی خود این درخواست گواه بر آنست که عقیده داشته شاید بهتر از آنچه او درک کرده است هم باشد و این رسالتی است بر دوش هر فردی از جامعه که در اصلاح اموری که بر اساس پندارهای قدیمی بنا شده بکوشد . حال ببینیم عبارت "توکل بر خدا " در دنیای امروز چه مفهومی باید پیدا کند . امروزه بشر به بسیاری از رموز قانون طبیعت پی برده است و با پیروی از آن و عمل بر اساس آن به پیشرفتهایی نائل شده است که نمیدانم آیا در تصور حتی محمد هم در آنزمان میگنجیده یا نه . (تصور محمد از آینده بشریت را باید در توصیفات او از بهشت و جهنم یافت .) پوشیده نیست که تاثیر شخصیت افرادی مانند محمد و موسی و عیسی و امثالهم بر مردمی که آفریننده این شگفتیها شده اند انکار ناپذیر است . منظور محمد هم در آنزمان از عبارت توکل بر خدا همین بوده است که هرگاه راه خوب را تشخیص دادی دیگر به خود تردید راه نده و با اعتماد به نفس کارت را انجام بده . که البته بسیار متفاوت است از درک بسیاری امروزیها که بدون تلاش برای درک راه خوب و درست، آینده خود را بدست موهومات می سپارند و بدون شتاخت خدا کار خود را در دست ناشناخته رها و زندگی خود را به باد می سپارند . امروز برای اینکه مردم از گمراهی نجات یابند بر آگاهان است که به آنان بفهمانند که خدا همان قانونی هست که بر طبیعت حکمفرماست و در همه چیز و همه جا جلوه گر است . و آنانی هم که آنگونه به خدا اعتقاد ندارند باید متوجه شوند که جهان را قانونی جاریست که آن قانون در وجود هر پدیده ای نهفته است . و وجود ما و همه موجودات و نتیجه ی هر عملی در حوزه ی آن قانون تعریف میشود . و شناخت هرچه بیشتر این قانون و مراعات آن است که موجب بهبود زندگی ما میشود . حال هرکس میخواهد این قانون را هرچه بنامد . اگر مردم دنیا بتوانند این برداشت را از هستی داشته باشند ، بجایی میرسند که همه در رسیدن به خوشبختی به نوعی اشتراک عمل دست می یابند ، تا بدون اینکه احتیاج به هر گونه زور داشته باشند برای رسیدن به هدفی عالی هماهنگ عمل کنند . چنانچه سیاست حاکم بر ملتها بر این اساس قرار گیرد میتوان با استفاده از امکانات ارتباط جمعی موجود ، رسالتی را که محمد و امثال او برای خود احساس میکردند در کل جهان پی گیری نمود تا زمینیان بتوانند در پایه ریزی بهشت مورد نظرشان کوشش موثر بعمل آورند . و شاید بهمین جهت است که محمد خود را خاتم پیامبران میدانست . چرا که پیش بینی مینمود که از آن پس مردمان به نوعی پیشرفت عقلی میرسند که خود بتوانند بدون نیاز به تمسک به غیب و استفاده از سایر راههای مرسوم قبل از آن، راه یافتن حقیقت را پی گیری کنند . چنانچه آدمیان درک خود از خدا و الله را تصحیح نکنند همان قصه دیرینه شان ادامه خواهد یافت و هر روز کسانی خود را بنامهایی از قبیل ظل الله، آیت الله ، روح خدا ، و جانشینان خدا ویا پسر خدا بر آنان تحمیل خواهند کرد . امروزه رسالت آموزش قوانین شناخته شده بسیار آسان شده است . مشکل تر از آن کوشش برای شناخت سایر اجزای ناشناخته قانون طبیعت است . برای این منظور هم باید مراکز تحقیقاتی را هر چه بیشتر مجهز نمود و بهترین مغزها را شناسایی تا در این مراکز در پی شناخت بیشتر قوانین حاکم بر کل جهان باشند و با استفاده از امکانات جدید، ارتباط بین محققین و همه مردم بگونه ای باشد تا همه در این کوشش شرکت کنند و به پیشرفت خود سرعت بخشند . اینکه خود این قانون حاکم بر جهان از کجا سرچشمه گرفته است هم موضوعی است که پس از شناخت کامل آن میسر میگردد . امید که این مقدمه ای گردد برای آشتی دین ، که میتوان علم قدیمش نامید ، وعلم و دانش امروزی تا با زدودن هرگونه قداست بی اساس ، کل جهان را در مسیر کسب علم و دانش قرار داد و زندگی را که در حال حاضر بر بسیاری از انسانها جهنم گردیده، در کام آدمیان شیرین کرد . حال اگر کسانی به آنچه بیان شد ایمان پیدا کردند ، تردید به خود راه ندهند و با اعتماد به نفس در این زمینه اقدام کنند . و یا سعی کنند راهی ارائه دهند که بهتر از این باشد . درود بر همه جویندگان طریق حقیقت .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر