جمعه، تیر ۲۹، ۱۳۸۶
پیامی به تن های تنها
اخیرا" آقای بنی صدر از آنجا که به درستی وخامت اوضاع ایران را حس کرده اند پیامی دیگر برای ایرانیان منتشر کرده اند. اگر چه با توجه به سانسور حاکم بر ایران بویژه در خصوص ایشان شاید معدود کسانی باشند که متوجه آن شده باشند، لیکن مایلم به ایشان و تمام کسانی که دل در هوای ایران دارند عرض کنم که شاید تقریبا" همه ایرانیان متوجه هستند که گرفتار انواع بحرانها هستند ولی متاسفانه اتفاقات پس از انقلاب کار خود را کرده اند و چنان بحران سیاسی اجتماعی ایجاد نموده که دیگر به این سادگی مردم قادر به نجات خود نیستند. مگر همانطور که قبلا در همین وبلاگ آورده ام "شوکی" قوی موجب علاج شود. اگر علاقه دارید با اوضاع سیاسی-ا جتماعی فعلی ایران آشنا شوید، شاید " هذیانات" زیر که چند روز قبل از انتشار آن پیام، به ذهن من خطور کرد گویای آن باشد:
. ما تنهاییم
تنهای تنها، بی یارو بی تا.
ما گمراهیم ، گم کرده راهیم.
بیزاریم ، یاری نداریم.
بیماریم ، درمان نیابیم.
پریشانیم ، عشقی نیابیم.
لرزانیم ، قامت نیاریم.
بی حالیم ، حالی نداریم.
بی یاریم ، یاور نیابیم.
غم در دلانیم ، بی غمگساریم.
اندوهگینیم ، اندوهناکیم.
شکاکیم ، باور نداریم.
ما بی سوادیم ، عالم نداریم.
مهجوریم ، هجران گزینیم.
مغروريم ، غو بر نياريم.
مبهوتيم ، هيهات گوييم.
ما بز دلانیم ، جرات نداریم.
مابره گانیم ، چوپان چرانیم.
دلالیم ، دل می فروشیم.
سرداریم ، سر بر داریم.
جاهلیم ، در جهل غلطانیم.
لایقیم ، لایق داریم.
داروییم ، درمان نداریم.
خوبی فراوان داریم.
زشتی لایتناها داریم.
همه چیز داریم.
هیچی نداریم.
چرا که تنهاییم.
همه تنهایند.
معلم تنهاست.
محصل تنهاست.
استاد تنهاست.
دانشجو تنهاست.
کارگر تنهاست.
مهندس تنهاست.
دکتر تنهاست.
بیمار تنهاست.
افسر تنهاست.
سرباز تنهاست.
بقال تنهاست.
چقال تنهاست.
بزاز تنهاست.
خیاط تنهاست.
مسافر تنهاست.
راننده تنهاست.
باسواد تنهاست.
بی سواد تنهاست.
زن تنهاست.
مرد تنهاست.
همه کس تنهاست.
تنها یک چیز داریم.
امید داریم.
امیدواریم.
چراکه همه چیز داریم.
لیکن گم گشته گانیم.
گم کرده راهیم.
گرفتاریم.
گرفتار گمراهیم.
آشفته حالیم.
جمع اضدادیم.
ضد هر نامیم.
باز هم،
امیدها داریم،
که راه را دوباره دریابیم.
خود را پیدا نماییم.
مغزها را دگرباره،
آزاد سازیم.
آنگاه دریابیم،
که ما هستیم،
وقتی همه گان هستیم.
با هم هستیم.
بر هم هستیم.
با هم گوییم.
بر هم گوییم.
از هم شنویم.
از همه شنیداریم.
با همه گویانیم.
آنگاه ببینیم که ،
ما نه یک تن،
بلکه تن هاییم.
لیک فاجعه آنجاست،
که امیدها هم ،
حروفند تنها.
الف تنهاست.
میم تنهاست.
ی تنهاست.
دال تنهاست.
ها تنهاست.
حتی الفها هم تنهاند.
و این روبهانند که،
در تنهایی ما،
دندان فشرند،
برتنهای ما.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر