چهارشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۴

چرا کمای سیاسی ؟

برای اینکه راه حلی برای خروج ایرانیان از کمای سیاسی پیدا کنیم، ابتدا باید علت وجودی آنرا بررسی کنیم. بارها شنیده شده که ایرانیان سیاسی ترین ملت دنیا هستند. باید بگوئیم بودند و هنوز هم فراموش نکرده اند. لیکن آنچه به نام کمای سیاسی تعبیر شده ، همان عدم اعتماد مفرط بین مردم و کسانیست که بعنوان سیاستمدار در صحنه ی ایران ظاهر شده اند. همه بخاطر دارند که در اوائل انقلاب چگونه مردم با شور و شعف فوق العاده ای مسائل مربوط به آینده ی سیاسی مملکت را دنبال می کردند و صفاو صمیمیت خاصی بین مردم بخصوص جوانان آن زمان که میانسالان و زود پیرشدگان امروز را تشکیل می دهند وجود داشت . سپس زمانی که وقت تعیین مناصب حکومتی شد با پیدا شدن اختلاف در میان مدعیان مناصب، این اختلافات به طرفداران هر گروه هم منتقل شد. و با توجه باینکه روابط بین مدعیان سیاست بر اساس قدرت هر یک تنظیم میشد خشونت در بین طرفداران آنها هم شروع شد و آن همبستگی اولیه آلوده به اختلاف از نوع خشونت آمیز آن شد. سپس مدعیان حکومت برای جلب طرفدار بیشتر در بین مردم شروع به تخریب یکدیگر کردند تا جائیکه حتی مقدسات مردم هم زیر سئوال رفت. افرادی با عنوانهای پر طمطراق آیت الله العظمی ای خائن معرفی شدند ( شاید عنوانهای جدید امامت و فقاهت اهمیت آنرا کم کرده بود)، روشنفکران، وابسته به اجنبی معرفی شدند. و در این میان سرویسهای جاسوسی خارجی هم آتش بیار معرکه شدند و با نفوذ در گروهها اختلافات را تشدید و زمینه را برای پیشبرد مقاصد خود فراهم کردند. مردمی هم که از جهان سیاست دور مانده بوده اند و هیچ تجربه ای نداشتند و آنچه هم که از گذشته می دانستند همان تاریخ تحریف شده ی مندرج در کتب کلاسی بود ناآگاهانه بازیچه ی دست شدند. و گاه با اقدامات عجولانه ی خود و گاهی هم با سکوت خود زمینه را برای حاکمیت زورمداران و نااهلان آماده کردند. بزرگترین ضربه به اعتماد و آزادی طلبی مردم زمانی وارد شد که نتیجه ی اولین انتخاب تقریبا آزاد خود را بی نتیجه یافتند و اولین رئیس جمهور خود را که با آن همه شور و امید انتخاب کرده بودند بی اثر و معزول یافتند. و عده ی زیادی از مردم هم تحت تاثیردروغهایی که از زبان افراد ظاهرا موجه آن روز می شنیدند اولین انتخاب خود را اشتباه بزرگ پنداشتند. از آن پس نیز با بستن روزنامه ها و کنترل آزاد اندیشان هیچ حقیقتی به مردم گفته نشد .و در سایه ی جنگ خانمان سوز هر روز جو رعب و وحشت و ترور و فریب و نیرنگ نیز گسترده تر شد . و مردم هم که سر خورده شده بودند روز بروز خود را منزوی تر دیده و از فعالیتهای سیاسی کنار کشیدند. و همه ی انتخابات هم به انتصابات تبدیل شدند. و با وخیم تر شدن وضعیت اقتصادی هم مردم گرفتار نفرین قدیمی « الهی نان بدود و آب بدود و همه به دنبال آن» شدند. زمانی در سال 72 مردم خسته از دست حاکمیت گرفتار سراب امیدوار کننده ای شدند و به امیداینکه خاتمی آنها را نجات دهد بطور غیر منتظره در انتخابات شرکت کردند و اورا رئیس جمهور کردند. ولی بازهم نتیجه ی انتخاب خود را بی اثر یافتند که جز حرف و وعده های سرخرمن چیزی تحویل مردم نداد، وتنها فعالان صحنه ی سیاسی یعنی دانشجویان هم بارها سرکوب شدند و شاید بخاطر روشن نبودن مواضعشان و نیرنگهای تبلیغاتی حاکمیت هیچکس حتی پدرو مادران آنها نیز در دفاع از آنها برنخاستند. آنان هم فرسوده و نا امید دچار یخ زدگی سیاسی شدند. و مردم نا امید هم چنان ضربه ای خوردند که سالهاست در کما فرورفته اند و احتیاج به شوکی قوی دارند تا از حالت کمای سیاسی خارج شوند. چنین شوکی باید توام با آگاه شدن آنان از این واقعیت باشد که اقدامات سیاسی آنان در دوران انقلاب و پس از آن، همه اشتباه نبوده است و اگر هم اشتباهی سرزده باشد باید مایه ی عبرت گردد و متوجه این حقیقت بشوند که چه بخواهند یانخواهند آنچه سیاست نامیده می شود تعیین کننده ی آینده ی آنهاست. و بی توجهی به آن یعنی سپردن سرنوشت خود بدست نا اهلان است. رسالت وارد آوردن این شوک وآگاه و امیدوار کردن مردم بردوش روشنفکران و نخبگان عالم سیاست و آنکسانیست که آلوده به سیاستهای زورمدارانه و گمراه کننده ی حاکمیت فعلی نشده باشند. چرا که مردم دیگر به کسانیکه در دو دهه ی اخیر بر آنها حکومت کرده اند هیچ اعتمادی ندارند و حتی باعناوینی از قبیل اعتماد ملی و اصلاح طلبی نیز قادر به جلب مردم نخواهند شد. و آنکسانی هم که چه در داخل حاکمیت و چه در بین گروههای اپوزسیون کم فعال موجود در داخل کشور وضعیت خطیر فعلی را درک می کنند باید به خیل آزادیخواهان و فعالان سیاسی استقلال خواه بپیوندند تا با یاری همدیگر مردم را آگاه و متحد نمایند و مملکت را از خطر قریب الوقوع نجات دهند . از همه ی فعالان سیاسی انتظار میرود برای ایجاد اتحاد، برنامه ای پیش بینی کنند و در فکر رفع کدورتهای موجود در بین خود باشند تا بعد از آزاد کردن ایران از شر کج اندیشان زندگی سیاسی خود را بدون آلودگی به هر گونه زور ادامه دهند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر