جمعه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۷
آیا اوباما میتواند تغییر دهد ؟ ما چطور؟
امروز دومین روز ریاست جمهوری اوباماست . تقریبا کلیه خبرگزاریها سرخط خبرهای خود را به اقدامات جدید او اختصاص داده اند و تقریبا در کلیه کشورها غیر از ایران و بعضی از کشورهای مشابه، که حکومتهایشان اصلا دوست ندارند صحبتی از تغییر در کشورشان به میان آید، این اخبار در راس خبرها قرار میگیرند . باور بعضی از ما این است که آنچه فعلا از آمریکا منعکس میشود با واقعیت اختلاف فراوان دارد . و دلایل مختلفی هم وجود داشته و دارند که میتوانیم به آنها استناد کنیم . حال فرض کنیم نظر ما در اینخصوص درست باشد . و آقای اوباما در ادعاهای خود صادق نباشد ، آیا انکار صداقت او کمکی به ایجاد تغییر در سیاست آمریکا میکند ؟ و یا این انکار میتواند موجب ارتقاء قدرت ما در مقابله با سیاستهای غلط آنها گردد ؟ ما زمانیکه صحبت از تعلیم و تربیت ویا امر به معروف و نهی از منکر میکنیم به موضوع تشویق و تنبیه به عنوان اصلی مهم و بسیار تاثیر گذار می نگریم . حال اگر ما در این موقعیت به عناد ورزیدن ادامه دهیم وهمه جا فریاد بزنیم که دروغ میگویند و هدف گردانندگان اصلی آمریکا تسلط و استعمار است و به دادن شعارهای تند و مبارزه جویانه خود ادامه دهیم همان بهانه های همیشگی را برای آنها فراهم نمیکنیم ؟ حال اگر بعکس بتوانیم به حرفهای مردم پسند او که در همه جا با استقبال روبرو شده و خیلی ها را امیدوار کرده است روی خوش نشان دهیم و در تشویق از او همان شعارها را در اینسوی کره زمین هم فریاد بزنیم وهر روز این شعارها را زنده نگهداریم و رفتارمان را هم همان رفتاری بگردانیم که خودمان در طول انقلاب شعارش را میدادیم ، آیا آنها میتوانند به آسانی زمینه لازم برای پیاده کردن اهداف استعماری فراهم ببینند ؟ در دنیای امروز اگر آنها واقعا هم بخواهند دنبال سلطه بر دیگران بروند ابتدا باید زمینه لازم را در افکار عمومی ایجاد کنند . و بهترین بهانه ها برای اینکار تاکنون همان شعارهای تند تو خالی و بعضی اقدامات خرابکارانه بی ارزش بوده است که هر وقت هم کافی نبوده خودشان موثرتر از آنها را ترتیب داده اند و به علت وجود زمینه آنرا به گردن ماها انداخته اند . آیا همه اینها تاکنون خامی و ساده اندیشی ما بوده است یا حیله های برآمده از آنها و یا هردو؟ آیا حرف اوباما که خطاب به ماها میگوید گرفتاریهای خود را به غرب نسبت ندهید خالی از هر گونه حقیقت است ؟ آیا خود ما در آنچه از طرف غرب ویاشرق بر ما تحمیل شده مقصر نبوده ایم ؟ اگر ما با هوشیاری لازم شعارهای انقلاب را حفظ میکردیم و رفتارمان را هم با آن هماهنگ میکردیم اوضاع بگونه ای دیگر رقم نمیخورد ؟ ولی متاسفانه دیگر ما نمیتوانیم شعار مردم پسند سر دهیم . اصلا زبان ما زبان خودمان در دوران انقلاب نیست . چرا که حکومت حاکم برما زبانش زبان مردم نیست و اصلا این حکومت بویی از حکومت مردمی نبرده است . متاسفانه زبان حکومت ما همان اوائل انقلاب عوض شد .همان وقت که آقای خمینی شروع انقلاب دوم را اعلام کرد . ما هم آنقدر ساده و خام و سرسپرده بودیم که از خود سوال نکردیم مگر انقلاب اول چه ایرادی داشت که باید انقلابی دیگر آنرا پشت سر بگذارد . آنروزها اغلب فکر میکردند که انقلاب دوم مکمل انقلاب اول است و متوجه نبودند که ضد آن انقلاب میشود . و فرزندان انقلاب را میخورد و ناخلفان را جایگزین میکند . آیا تاسف آور نیست که ما با شعار " آزادی" خود را از سلطه دیگران رها کردیم ولی مدتهاست که نبودن آزادی در کشور بهترین وسیله سوء استفاده دیگران شده و کشور را در پرتگاه سقوط قرار داده است ؟ و اشک مردم ما باید در مشاهده صحنه های اعمال دموکراسی در کشورهای دیگر جاری شود و هیچ شور و هیجانی از اینکه میخواهد در کشور انتخابات انجام گیرد وجود نداشته باشد ؟ واینهمه به خاطر آنست که انقلاب مردم از مسیرش منحرف و به ضد انقلاب تبدیل شد . آیا ممکن است دوباره به خود آییم و پرچم سربلند آزادی را دو باره به دست گیریم و موقعیتهای مناسب جهانی را برای ایجاد تحولات اساسی در دنیای خود غنیمت شماریم و بیچاره وار نظاره گر تحولات جهانی نباشیم و خود را برای هر اقدامی دست بسته نبینیم؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر