پنجشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۷

الغاصبین و الفاسدین اولئک شر الحاکمین

شاید لازم باشد تمام زبانهای رایج دنیا را بکار گیریم تا بتوان تصویر کاملتری از وخامت اوضاع ایران ارائه داد . جنایات وفساد و فسق وفجوری که در سایه ی حاکمیت فعلی ایران و بدست کارگزاران و سردمداران این حکومت اتفاق می افتد، اگر در عصر حجر و یا قرون وسطی اتفاق افتاده بود باورش مشکل نبود. ولی در این زمان زبان قاصر است از اینکه بیان کند آنچه را که قبلا از شایعات ضد انقلاب و دروغ پردازیهای اجانب پنداشته می شد و حالا از زبان بعضی از خود دست اندرکاران حکومت که به پروند های سیاه بایگانی شده در حصارهای قوه ی قضائیه تحت کنترلشان دست یافته اند شنیده می شود . اگر چه شخص افشا کننده با ملاحظات لازم عمل کرده و بقول کارشناس وزارت اطلاعات پرونده های بزرگ دیگری هم هستند که هنوز اسمی از آنها برده نشده ، ولی همین چند فقره هم که اعلام شده، شامل فساد های گسترده ی مالی، قتل های دسته جمعی و تجاوز به نوامیس مردم است که افشای هر کدام از این موارد کافی است تا مسئولین مربوطه ، خود طلب مرگ خود کنند. ولی ظاهرا چنان همه ی سردمداران نظام غرق در فساد شده اند که هیچیک از همدیگر خجالت هم نمیکشند و معترض همدیگر هم نمی شوند. و فقط زمانی این فجایع رو می شود که بر سر تقسیم منافع درگیر می شوند. درست در زمان همین باصطلاح انتخابات اخیر بود که خانم زهرا اشراقی، نوه ی امام این آقایان، زمانی که خانواده شان از جانب رقبا مورد حمله قرار گرفته بود اعلام کرد که " ما متاسفیم که هنوز برخی سایت ها علیه علی اشراقی می نویسند. البته به آنها می گوئیم که آستانه ی تحمل ما هم اندازه ای دارد. اگر کار را بجایی برسانند که این تحمل تمام شود، شاید خیلی پرونده های سیاهی که وجود دارد را با راه اندازی یک سایت خبری به اعلام عموم برسانیم." البته اگر خود خانواده ی امام هم آلوده به تباهی های مشابه نبودند نمی بایست در افشاء پرونده های سیاه درنگ می کردند. اینکه چرا حالا کسانی مثل آقایان پالیزدار و عبدالله شهبازی گوشه هایی از پرده ی رسوائیها را بالا زده اند شاید خود نتیجه ی مفاسدی دیگر باشد که احتمالا دیگرانی هم به آنها خواهند پرداخت. مسلما هیچیک از این مفاسد از دید رهبرشان هم پنهان نیست و بقول آقای افشا کننده " مصیبتی کشور را گرفته که داد رهبر را هم در آورده و به خاطر بعضی مسائل، رهبر باید به صورت سربسته به مردم بگوید که در کشور چه خبر است." حتما خود این آقا هم میداند که رهبر هم جز دروغ چیزی از این دست به مردم نمی گوید . واصلا این آقایان روی مردم حسابی باز نکرده اند و چون همه شان غرق در فسادند نمیتوانند براحتی همدیگر را حذف کنند. والا برای حکومتی که تاکنون چند نفر از بزرگترین آیات خدا! را به خاک مذلت نشانده است و سرداران خود را به قتل رسانده و بعد هم برای آنها مجلس عزاداری برپا کرده است ،چه ملاحظاتی می تواند آنان را وادار به سربسته گوئی کند. آن تقریبا ده درصد مردمی هم که حکومت به پشتیبانی آنها دلگرم است آنقدر غرق در نادانی و بدبختی خود هستند که به این چیزها توجهی ندارند. ولی آنچه مایه ی تعجب است این است که چگونه این ملت بخواب فرو برده شده که هیچ چیز آنها را از خواب بیدار نمی کند. حتی زمانیکه تهدیدات جنگی علیه ایران دنیا را تکان می دهد و بزرگترین شوکها را به بازارهای جهانی وارد می کند ایران و ایرانی هنوز در خواب غفلت فرو رفته و دیگر حوصله ی گوش دادن به اخبار مفاسد داخلی و تهدیدات خارجی را ندارد. ولی همین مردم به محض شنیدن شایعه ی کم شدن و یا گران شدن چای و قند و شکر ، چنان صفهای طولانی تشکیل می دهند که در مدتی کوتاه همه چیز تمام می شود. حال می توان تصور کرد که چه اتفاقی می افتد زمانی که اولین صدای انفجار بمب و موشک به گوش برسد. آیا کاری جز به جان همدیگر افتادن از دست آنان بر خواهد آمد؟ اینها همه هشداریست برای آندسته از ایرانیانی که خود را مشمول این تعاریف نمی دانند و مدعی دردست داشتن کلید حل مسائل ایران هستند. ایران یکی از خطر ناکترین دوران خود را تجربه می کند. گذشته از فساد حاکم برکشور، خطر حمله ی خارجی به سر کردگی آمریکا بسیار نزدیک است. سردمداران فاسد حکومت بزودی یا مجبور می شوند تسلیم تمام خواسته های جهانخواران شوند و یا جهانخواران این لقمه ی لذیذ را که به کام خود ایرانیان تلخ شده است می بلعند. حتی اگر حمله ای هم صورت نگیرد، فساد حاکم بر کشور و آثار منفی تهدید ات مداوم و روزافزون خارجی چنان وضعیتی بر کشور حاکم خواهد کرد که باید برای سالها زجر پشیمانی از انفعال و بی تحرکی خود را تحمل کنیم . و این همه مسائل بخاطر حاکمیتی است نا اهل که با غصب حاکمیت از طریق اعمال زور و تزویر و دروغ به گسترش فساد ، که نتیجه ی استقرار هر دیکتاتوری است پرداخته و سرنوشت یک ملت و بلکه ملتها را دستخوش خطرات جبران نا پذیر گردانده و خود و ملت را بازیچه ی دست جهانخواران قرار داده است. سالهاست که گروههای مختلف سیاسی بر سر یافتن چاره ای برای نجات از این مسائل با همدیگر در جدل کلامی بوده اند و هنوز هیچ راه حل مشخصی نیافته اند. چرا که هر یک ساز خود را می زنند. آیا درست است که اینچنین در انتظار ویرانی ایران بنشینیم؟! منهم برای شکست طلسم حاکم بر ایران هنوز راهی جز آنچه در طرح 12 ماده ای بیان کرده ام نیافته ام . شاید میشد با اصلاحاتی در آن مبنایی برای همبستگی ملی ونجات از خطرات قرار گیرد . ولی متاسفانه آنهم از طرف بعضی غیر قابل اجرا اعلام شد و دیگرانی هم به آن توجهی نکردند. آیا وقت آن رسیده است که بگوئیم " ای بلایا ما را در بر بگیرید؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر