دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۵

نقدی بر مقاله ی هراس از آمریکا

زمانیکه داشتم آن شرح مفصل آقای برقعی تحت عنوان "هراس از آمریکا" را در رابطه با کم مایه بودن اربابان قدرت وصاحبنظران آمریکایی، در روزنامه انقلاب اسلامی می خواندم، مشتاقانه منتظر نتیجه گیری ایشان بودم که ، متاسفانه با تناقضات آشکار بین ادعا و نتیجه گیری مواجه شدم. ایشان ابتدا سعی میکنند سیستم سیاستگزاری و تصمیم گیرندگان آمریکایی را توخالی جلوه دهند ولی در نهایت می فرمایند این ابر قدرت جهانی که در سرنوشت کشور ما نقش بسیار مهمی دارد.ونگرانند که چرا اپوزسیون واقعی ایرانی که سیاستمداران آگاه و مترقی آمریکایی واقعا طالب صدای انها هستند از سر غفلت یا از روی قهر راه گفت وگو با آنها را نیافته اند. اولا این سیاستمداران آگاه و مترقی آمریکایی کجا هستند و تفاوت آنها با سیاستمدارانی که افراد مثل آقای هخا را می پذیرند و به او اهمیت میدهند چیست و چرا اجازه میدهند نا اهلان یکه تاز میدان سیاستشان باشند؟ و ثانیا چرا این افراد طالب شنیدن صدای اپوزسیون واقعی ایران هستند؟ و اگر آنقدر مترقی و آگاه هستند چرا خودشان به سراغ اپوزسیون واقعی نمیروند و از آنها برای اصلاح دیدگاههای حکومت خود نسبت به ایران کمک نمیگیرند؟ انها که دیگر محدودیت سیاستمداران ایرانی را ندارند که اگر با کسی صحبت کنند به جاسوسی و خیانت به وطن متهم شوند. پس قضیه به این سادگی هم که آقای برقعی می فرمایند نیست.وخود ایشان هم درست متوجه شدند که بر او خرده خواهند گرفت .می فرمایند"آنچه مورد نظر من است سیاست خارجی و آنهم در محدوده ی روابط با ایران و تا حدودی خاورمیانه است که میشناسم و قدرت و توانایی یک کشور خکایت دیگری دارد".مگر میشود سیاست خارجی یک کشور را آنهم در رابطه با منطقه ای که انهمه منافع در آن برای آمریکا نهفته است از دیگر سیاستهای آن کشور جدا کرد؟و آن حکایت دیگر کدام است که ربطی به سیاست خارجیش وآنهم در محدوده ی خاورمیانه ندارد؟ اصلا مگر چندین سال نیست که سیاست خارجی آمریکا و سیاست داخلی آن مشغول موضوع خاورمیانه است؟ افغانستان،عراق،اسراییل،ایران،القاعده…؟ مگر در راس اخبار روزانه ی آمریکا چیزی غیر از اینها بوده است؟ بقول خودتان در آنجا این قدرت است که مسیر فکری صاحبنظران را تعیین می کند .با ید دید این قدرت از چه ساخته شده است و چطور عمل می کند.آیا قدرت آنها اقتصادی و مادی است یا مایه های معنوی و غیر مادی دارد؟ آیا قدرت آنها در نهایت غیر از پول است؟ پول از کجا می آید؟ آن پولی که میتواند قدرت شود هم پول کم نیست.پولی بسیار زیاد باید باشد .پول بسیار زیاد از کجا می اید که بدون حساب در دست غیر آگاهان و غیر مترقیها می افتد تا حکومت بزرگترین قدرت جهان رادر دست گیرند؟اینگونه پولها فقط از جاهای بی حساب و کتاب می آید.از کشورهایی که در آنها حساب و کتاب نباشد . و اینگونه کشورها هم آنجاهاست که یا به وسیله ی اعلیحضرتهای دست نشانده اداره می شود یا بدست ملاهای نادان و خرافه پرستان ابله چه از نوع هخایی انها چه از نوع جمکرانی و طالبانی.پس تصادفی نیست که آقای هخا و افراد نا آگاه و کم مایه می توانند در آن نظام راهی پیدا کنند.برای اینکه اینگونه افراد به سادگی ابزار دست سیاستمداران آمریکایی که از همین طرق قدرتمند شده و می شوند واقع می شوند.وآپوزسیون واقعی ایرانی ، اگر منظور افراد فرهیخته وآزادیخواه ایرانی باشد ، بدرد سیاستمداران قدرتمند آمریکایی نمیخورند و تا زمانیکه آزادیخواه واقعی باشند ونخواهند نوکری کنند با استقبال آنها روبرو نمیشوند و بقول شما به گفته هایشان گوش نمیدهند و نظراتشان را تبلیغ نمیکنند.اینگونه افراد را سعی میکنند همانند امیرکبیرها و مصدق ها از جلو راه برداشته شوند. البته این به این معنی نیست که ایرانی باید همیشه در دام سیاستمداران قدرتمند آمریکایی گرفتار بماند.چنانچه سیاستمداران فرهیخته ی ایرانی هم توانمند شوند و موفق شوند جو سانسور حاکم بر جهان را بشکنند .و ارتباط بین سیاستمداران آگاه و مترقی کشورها برقرار شود ، این امکان وجود دارد که با جلب نظر مردم در کشورها ی مختلف ، حتی بتوان از حاکم شدن باندها و افرادی امثال آقای بوش هم جلوگیری نمود.وزمام امور جهان را فرهیختگان بر عهده گیرند تا بجای اینکه از راه فروش اسلحه و کشت و کشتار مردم به پولهای قدرت ساز دست پیدا کنند ، با سعی در آباد کردن جهان ،از دیدن شادی نوع بشریت در اقصی نقاط جهان لذت ببرند. حال باید دید سیاستمداران فرهیخته ی ایرانی چگونه باید توانمند شوند و آن چگونه قدرتی باید باشد که فاسد نشود؟ آن قدرتیست که از پشتیبانی ملتی آگاه برخوردار باشد .آن قدرتیست که از پشتیبانی انبوه فرهیختگان مملکت برخوردار باسد . افسوس که نیرنگ قدرتهای شیطانی حاکم بر جهان و شیطان کوچولوهای حاکم بر افراد این مملکت ،پیوندهای درونی این ملت را از هم گسسته است. و گویی خوابی عمیق همه را در بر گرفته است و همه در کما فرو رفته اند. آیا ما خودمان فعالان سیاسی و آگاه ایرانی را می شناسیم تا بعد آمریکاییها هم آنها را بشناسند؟ لااقل یکی را معرفی کنیدکه اکثریتی از نخبگان این جامعه درمورد او به اجماع برسند.آری اگر چنین عاقلانه رفتار کنیم و اول تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم امکان این هم هست که روند امور را هم به نفع جامعه دگرگون کنیم تا روشنفکران و سیاستمداران واقعی ما فارغ از ماجراجوییها و شعارهای تو خالی با اعتماد بنفس و بهره گیری از پشتیبانی هم میهنان خود مرکب اندیشه را جولان بدهند. بیایید اینگونه افراد را بشناسیم و معرفی کنیم که وقت ظیق است و فرصت کوتاه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر