سهشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۵
خون آمریکایی و سر نوشت انقلاب ایران
اخیرا آمریکا اعلام کرده است که چون در عراق خون داده است پس حق اظهار نظر در ترکیب دولت آینده ی آن کشور را دارد . حال جای دارد سعی کنیم برای سئوالات زیر پاسخ بیابیم و ببینیم چه باید کرد تا ما دچار سرنوشت عراق کنونی نشویم . چرا با وجود گذشت چند ماه از انتخابات عراق دولت آن کشور تشکیل نمی شود؟ اگر قرار است در آنجا دموکراسی برقرار شود چرا راه کارهای معمول دموکراتیک بر اساس انتخابات عمومی در عراق کار برد خود را نشان نمی دهد؟ آیا مشخص است که چه کسانی بر عراق حکومت می کنند؟ آیا گروههای سیاسی عراقی هستند که سرنوشت آن کشور را رقم می زنند؟ عاملین اقدامات تروریستی و کشتارهای روزانه ی مردم عراق کیانند؟ حتی اگر کسانی در این مورد که آنچه در عراق می گذرد خارج از کنترل آمریکائیها و متحد او انگلستان نمی باشد پیش از این شک داشتند، با شنیدن این ادعای آمریکا باید شک آنها بر طرف شده باشد. آیا هنوز هم کسی هست که تصور کند آمریکائیها همه ی این لشکر کشیها را انجام داده اند که حکومت عراق را بدست منتخبین ملت عراق بدهند؟ اصولا اگر امریکا برای ملت عراق ارزشی قائل بود و آنان را صاحب حق میدانست و ملت عراق را ملتی میدانست که بتواند حق خود را بدست آورد، ننگ لشکر کشی به آن کشور را با وجود مخالفتهای داخلی و بین المللی قبول می کرد؟ آیا برای ملت عراق جنگیدن با صدامیان راحت تر بود یا با ارتش های آمریکا و انگلیس و دیگران. واضح است که ملتی که عرضه ی رها کردن خود از دست یک حکومت اقلیت را ندارد. نمی تواند خود را از شر ابر قدرتهای جهانی نیز رها کند. و آمریکا نیز هرگز تا به رسیدن به مقاصد خود در عراق به چیز دیگری نمی اندیشد. فقط چیزی که برای آنها اهمیت دارد روش کار در عراق است بگونه ای که افکار عمومی آمریکا و جهان بهانه ی مستقیم و روشنی برای مخالفت صریح با اقدامات آنها در عراق ایجاد نکند.لذا بجای اینکه بیاید مستقیما حکومت دست نشانده ی خود را در آنجا مستقر کند، تمام اشکال راه کارهای بقول خودشان دموکراتیک را بصورت صوری بمورد اجرا می گذارد و زمانیکه نتیجه ی این اقدامات برای آنها رضایت بخش نباشد از همان برگ برنده ی خود که زور و سلطه هست استفاده می کنند آنهم نه اعمال مستقیم آن بلکه غیر مستقیم و بقول خودشان عاقلانه . آنقدر قتل و غارت و ویرانی بدست عوامل خود چه بشکل تروریست و چه به اسم مبارزه با تروریسم انجام می دهند تا مخالفین خود را از سر راه بر دارند و یا آنانرا بی اثر نمایند. و حتی آنها را در خدمت خود بگیرند. در حال حاضر آمریکا در عراق قادر به انجام هر کاری می باشد. می تواند هر کس را می خواهد بکشد و قتل ها را به گردن تروریستها بگذارد ، می توان هر جا رامنفجر نماید و آنرا به گردن تروریستها بیندازد. و هیچکسی هم نمی داند این تروریستها کیانند. و از کجا حمایت می شوند. حتی اگر اینگونه اعمال بدست کسانی مثلا ایرانیان نیز انجام شود باحتمال بسیار زیاد آنها در جریان هستند و شاید خود شان موجبات آنرا فراهم کرده باشند. همان طور که فعالیتهای اتمی را در جریان هستند و هر گاه مصلحت بدانند جزئیاتی از آن را افشا می کنند .کیست که نداند اگر بنابر دعوا و جنگ باشد کسی برنده می شود که قدرت جنگی بیشتری داشته باشد و از امکانات بهتری برخوردار باشد . و فقط احمق ها هستند که با قوی تر از خود از راه زور در می افتند. شاید کسانی باشند که بگویند آمریکا را نباید چنان غولی پنداشت که کسی جرات هیچ اقدامی در برابر او نداشته باشد.البته راه مقابله با هرگونه تلاش مفسده جویانه در دنیا فقط مبارزه ی نظامی نیست . امروزه افکار عمومی جهانی حرف اول را میزند. ولی همه قبول دارند که از نظر نظامی فعلا آمریکا از همه قویتر است. و برای همین هم هست که سعی کرده است زمینه ی نظامی گری را در دنیا تقویت کند. تقویت نظامی گری در دنیا حاکمین آمریکا را به تمامی مقاصد خود می رساند. چه از نظر خوی سلطه جویانه ی خود و چه از نظر کسب ثروت بی حد و مرز برای حاکمین و چه از نظر تقویت اقتصاد مملکتشان برای راضی نگاه داشتن ملت های خود جهت کسب رای آنها برای ادامه ی حکومت. اهداف حاکمین فعلی ابر قدرتهایی مثل آمریکا جز اینها نیست و شعارهای دیگر فقط در خدمت اینگونه اهداف هستند. و علت موفقیت آنها در نیل به اینگونه اهداف این است که لا اقل آنقدر عقل دارند که مغزهای متفکر و افراد هوشمند کشور خود و کشورهای دیگر را به خدمت اهداف خود بگیرند و چنین کرده اند. و با سازماندهی مناسب و تصحیح روش های خود این مسیر را ادامه می دهند. برای متوجه شدن از این موضوع کافیست رفتار آمریکائیها را در قبال انقلاب ایران طی 27 سال گذشته مورد مطالعه قرار دهیم . حتی اگر بعضی نظریه ها مبنی بر هدایت انقلاب ایران بدست ابر قدرتها را هم نپذیریم. آنچه پس از انقلاب گذشت نشاندهنده ی عملکرد دقیق آنها در قبال ما و ضعف تاکتیکهای ما در برابر آنها بوده است. مگر ما مدعی نبودیم که توانستیم حکومت دست نشانده ی آمریکا را بر کنار و اداره ی مملکت خود را با شعار نه غربی نه شرقی بعهده بگیریم ؟ ولی اگر درست به آنچه گذشت نگاه کنیم ، می بینیم که چگونه براثر توطئه ها و وسوسه های غربی و شرقی ( البته اکنون مشخص شده است که سرویسهای مخفی شرقی هم از سالها قبل از سقوط شرق تحت تاثیر غرب قرار داشته اند ) خود ما موجب سر در گمی خود در کوره راههای چپ و راست شدیم و بجای استفاده از عقل و درایت خود و ادامه ی روند اتحاد ملی موجبات حذف همدیگر و فرار مغزهای متفکر از مملکت و سپردن اداره ی مملکت به گروهی شده ایم که به آسانی مورد سوء استفاده ی ابر قدرتها قرار می گیرند. آمریکائیها با دقت هر چه بیشتر با استفاده از انقلاب ایران زمینه ی نظامی گری را که بعد از جنگ ویتنام از بین رفته بود دوباره احیا کردند تا سلطه ی خود بر جهان را ادامه دهند. و ما نیز به سادگی در دامهای متعدد آنها گرفتار شدیم . تا انجا که من بخاطر دارم بازداشت تعدادی تبعه ی انگلیسی به اتهام جاسوسی،وآزاد کردن آنها با اعلام اینکه اشتباه صورت گرفته بود،بعد از بهره گیری لازم انگلیسیها ار موضوع. و گروگان گیری در سفارت آمریکا و حمله به گروههایی از خارجیان در ایران، از جمله اقداماتی بودند که با توطئه های بیگانه و بنام اعمال انقلابی در ایران صورت گرفت تا بهانه ی لازم برای اقدامات خصمانه بر علیه ما را ایجاد کنند. تسخیر سفارت آمریکا در ایران و به گروگان گرفتن دیپلماتهای آمریکائی مهمترین زمینه ساز ایجاد روحیه ی نظامی گری در جامعه ی امریکائی پس از جنگ ویتنام گردید. و سپس با معاملات پنهانی بین حکومت ایران و آمریکا و ایجاد گروههای تروریست در جهان بنام اسلام و ایجاد حادثه ی یازده سپتامبر دست آمریکا را برای هر گونه اقدام نظامی در جهان باز کرد. و چقدر سخت است که بخواهیم قبول کنیم. افرادی همچون آقای خمینی با داشتن اطرافیانی همچون خامنه ای و رفسنجانی آتش بیار این معرکه شدند.آری شعاردموکراسی خواهی آمریکا چیزی جز وسیله ای برای گول زدن افکار عمومی نیست . همانطور که همین اکنون در عراق اجازه نمی دهند دولتی برخاسته از رای مردم آن مملکت ، حتی رائی که در زیر سر نیزه ی آمریکایی کسب شده است. شکل بگیرد. درست عین همین اتفاق به شکلی دیگر در ایران اتفاق افتاد و آن برکناری اولین رئیس جمهورمنتخب ملت بود که موجب نا امید کردن ملت ایران از انتخاب آزاد خود شد. مدارکی که بعدها رو شد مشخص کرد که چگونه معاملات پنهانی حکومتیان غیر منتخب با بیگانه و وسوسه های خناسان چنین نتیجه ای بهمراه داشت. آنقدر کسانی مثل بهشتی ، خامنه ای، رفسنجانی و غیره ، بر ضد بنی صدر در گوش خمینی خواندند تا او راکه خود هم گرایشی سلطه گرایانه داشت و هم شدت بیماریها عقل را از او گرفته بود راضی به بر کناری او کردند و با عوامل خود که موفق به کسب اکثریت در اولین مجلس شده بودند برنامه ی خود را عملی کردند. قبل از آن در زمان انتخابات مجلس زمانیکه آقای بنی صدر از مردم خواست مجلسی انتخاب کنند که در اداره ی امور مملکت با رئیس جمهور هماهنگ باشد. همین آقایان با استفاده از هر مجلس و محفل و منبر و رادیو تلویزیون جنجال بپا کردند که بنی صدر می خواهد با هماهنگ کردن مجلس با خود دیکتاتوری ایجاد کند. و چنان جوی ایجاد کردند که مردم متوجه نشدند که هماهنگی مجلس با رئیس جمهور یعنی چه . و با استفاده از غفلت مردم و کوتاهی بسیاری از سیاستمداران ، دسیسه های آمریکایی انگلیسی کارساز شد و همانگونه که افرادی امثال امیرکبیر و مصدق از صحنه ی سیاسی ایران حذف شدند ، بنی صدر و امثال او هم از صحنه ی سیاست ایران بعد از انقلاب حذف شدند تا زمینه ی عملی شدن برنامه های آمریکا بدست زورپرستان و نادانان حاکم برایران بوجود آید.
آری ما در زمان انقلاب به بهترین سلاح روز مجهز بودیم و آن گل بود که بر تفنگ پیروز شد. ولی بلافاصله پس از پیروزی تفنگ دست گرفتیم . شاید بهتر می توان گفت دستمان دادند. ابتدا بصورت اسباب بازی . ولی بعد بازی با آنرا شیرین یافتیم و آنرا سلاح خود کردیم. درست بخاطر دارم که در روز 21 بهمن سال 57 قبل از آنکه ارتش اعلام بی طرفی کند یکی از عوامل رژیم را در جایی دیدم که سر دستگی گروهی اوباش را بعهده داشت و بطرف اسلحه خانه ی پادگانی هجوم می بردند و مردم عادی هم بدنبال آنها . هر چه فریاد زده شد اینها دیگر مال ملت است به آن دست نزنید گوش شنوایی نبود و زمانی که دیدیم دارند همه را به سرقت می برند ، به دوستان گفتیم هر چند تا می توانید بردارید که به دست اینها نیافتد. ولی آنها با سازماندهی حرکت می کردند و زمانی که ما می خواستیم از محل خارج شویم . جلو ما را گرفتند و همه اسلحه ها را ضبط کردند. یعنی اسلحه ها را از دست هر کس که از خودشان نبود می گرفتند . و احتمالا حمله به بیشتر پادگانها به همین شکل صورت گرفت . ابتدا فکر کردم رژیم می خواهد طرفداران چماقدار خود را به اسلحه مسلح کند که با مردم بجنگند ولی اینچنین نبود و فکر می کنم این دستور جدیدی بود که در هماهنگی با آمریکائیها به نیروهای اطلاعات و ضد اطلاعات رژیم داده بودند. چون متوجه شده بودند که ارتش آنزمان ارتشی نبودکه در مقابل انقلاب بایستد و با اسلحه ی خود بطرف گل شلیک کند و اگر چند صباحی صبر می کردند تمام پادگانها در دست فرماندهان مردمی از خود نظامیان قرار می گرفت. و چنین ارتشی بهترین پشتیبان انقلاب می شد . ولی می خواستند این ارتش را متلاشی و خلع سلاح کنند و سلاح را در دست گروههای اوباشی قرار دهند که خود کنترل می کردند و بسیاری از همین افراد جذب آنچه کمیته های انقلاب نام گرفت گردیدند . و ماندند که آن کنند که می بایست می شد. البته در کمیته های انقلاب بسیاری از انقلابیون مخلص و مردم ساده هم بودند ولی در طول زمان انقلابیون مخلص که شرایط حاکم برخود را سالم نمی دیدند از آنها کناره گیری کردند و زمینه برای فرصت طلبان موجود فراهم گردید . و بعضی ها با ساختن دشمنان قلابی برای انقلاب و با سازماندهی توطئه های قلابی و سپس با لو دادن آنها به آخوندهای ساده دلی که در راس کمیته ها قرار گرفته بودند برای خود منزلت کسب کردند و موجبات ارتقاء خود به بالاترین مقامها را فراهم و سپس دستور ات وارده از سازمانهای اجنبی را اجرا می کردند. و این شد که مدافعین انقلاب گل بدست اسلحه بدست شدند و از آن پس دیگر اسلحه بود که تکلیف تعیین می کرد. و فریاد های مخلصین روشنفکر هم دیگر بگوش مغرورین حاکم شده نمی رسید و شد آنچه شد . با کنارزدن تدریجی مخلصین انقلابی و روشنفکران، و با نفوذ عوامل بیگانه در بالاترین سطوح، زمینه را برای حاکمیت گروهی خشک سر و نادان فراهم کردند که به راحتی در دامهای گسترده شده از طرف آمریکا و امثال او افتادند. و از آن پس شمشیر آمریکایی از آستین قبای آخوند ایرانی در می آید که ملت خود را بیگانه و غیر خودی بداند. هر صدای مخلصانه ای را در گلو خفه کند و سیاستهای عجیب و غریبی در مملکت پیاده شود که معلوم نیست از کجا سرچشمه گرفته اند. و این شد که روز بروز ملت نسبت به حاکمیت بیگانه تر شد و حالا دیگر در غیاب ملت و روشنفکران واقعی همان فرصت طلبان تعیین تکلیف می کنند و حالا مفهوم این گفته که امریکا و رژیم دو لبه ی یک قیچی هستند را بخوبی درک می کنیم . حالا آمریکا دارد میوه ی آنچه قبلا کاشته شده را می چیند. اگر توانسته است افغانستان و عراق را اشغال کند. اگر توانسته است با استفاده از قدرت نظامی خود همه را با خود هماهنگ نماید. بخاطر همین ایجاد زمینه ی نظامی گری در جهان بوده است. و اکنون نوبت ایران است که نه فقط عقده های خود را خالی کنند ، بلکه سلطه ی خود و منافع اقتصادی سالیان دراز خود را با از پا در آوردن ایران تضمین کنند.
آری اکنون برای آمریکا جز تسلیم ایران و آنهم جز تسلیم خفت بار پس از ویرانی کامل کلیه ی زیر ساختهای اقتصادی و کشتار بسیاری از ایرانیان هدفی نیست. منافع گروه حاکم بر آمریکا فعلا این است و اگر صحبت از مذاکرات و چانه زدنهای بین المللی و انواع شل کن سفت کنها هست فقط برای ایجاد زمینه ی کامل این اقدام است. وهر گاه چنین اتفاقی بیافتد که خواه ناخواه خونهایی نیز از آمریکائیان ریخته خواهد شد ، در اینجا نیز مانند عراق خواهند گفت ماخون داده ایم و لذا حق ماست که حکومت تعیین کنیم . پس اگر کسانی هم دل خوش کرده اند که با حمله ی آمریکا از دست رژ یم فعلی ایران رها می شوند و احیانا می توانند به جائی برسند. باید بدانند که به این ساده گیها نیست. حتی اگر تا آنزمان زنده بمانند و بدست سربازان آمریکایی کشف حجاب کامل نشوند ، تنها اگر بتوانند نوکری بدون قید و شرط آمریکا را قبول کنند قادر به زندگی در ایران خواهند بود. آنهم زندگی که بمراتب بدتر از زندگی در عراق امروز خواهد بود. حاکمین فعلی ایران هم بدانند که در آنصورت سرنوشتی بهتر از صدام حسین پیدا نخواهند کرد . و حامیان این حکومت نیز از همین اکنون زندانهای ابو قریب و قبرستانهای شلوغ فعلی عراق را برای خود مجسم کنند. انجام مانورهای نظامی در خلیج فارس هم دیگر کارآیی ندارد. آمریکائیها مجبور هم نیستند که در خلیج فارس بمانند. آنها زمانیکه یک اجماع جهانی بر علیه ما ایجاد کنند. براحتی می توانند داخل خلیج فارس را نیز به عوامل خود بسپارند و با استقرار نیروهای خود در خارج از خلیج از همانجاها شما را فلج نمایند و مملکت را ویران کنند.
مردم ایران بدانند که ادامه ی روند فعلی حاصلی جز آنچه گفته شد ندارد. به امیدهای واهی مانند حمایت قدرتهای شرقی ویا مذاکراتی که بعد از اتمام مراحل مختلف آماده سازی زمینه ی اقدام نهایی ، نوید آنرا می دهند ننشیند. فقط یک راه نجات برای ایرانیان وجود دارد و آن شکستن جو بین المللی موجود بر علیه خود است و آنهم جز از راه اثبات برائت از گروه حاکم حاصل نمی شود. برای رسیدن به این هدف راهی جز برگشت به اصل انقلاب 57 نمی بینم تا با ایجاد جنبش همگانی برای برکناری حکومت فعلی و برقراری حکومتی دانا، و با درس گرفتن از تجربه ای که هنوز فراموش نشده راه خود را از بیراهه جدا و مملکت خود را از شر اهریمنان زمانه نجات دهیم . آری هنوز هم سلاح گل در دنیا کاربرد دارد.
کسانی از این مملکت هستند که در طول تمام این دوران با دقت زیاد نظاره گر این اتفاقات زیان بار بوده اند و تنها خون دل خوردند ولی حرفهای آنها بگوش ملت نرسید یعنی نگذاشتند برسد. یکی از کسانیکه تجربه ی این سالها را با دید علمی مورد بررسی قرار داده است و خود قربانی توطئه هایی شد که شرح دادم ، آقای ابوالحسن بنی صدر است. و چه بسیار نادرند اینگونه افراد و چقدر ما ایرانیان بدبختیم که از وجود اینگونه افراد بی بهره می شویم. بیش از هر چیز خواندن نوشته های این مرد را به همه توصیه می کنم . و مخصوصا از سواد داران و نخبگان مخلص جامعه تقاضا دارم به آنچه وی گفته و نوشته است توجه بیشتری بنمایند و اگر ایده های او را نیز قابل نقد می دانند لااقل به نقد بکشند، بهمان روش بحث آزاد او. چرا که کسی را ندیده ام که مثل او تجربه های قبل و بعد از انقلاب را با دقت فراوان به رشته ی تحریردر آورده باشد و فکر می کنم اگر همه چنین کنند و به خصومتهای دیرینه اهمیت ندهند با من موافق خواهند شد که بهترین راه ما میتواند همان باشد که در طرح 12 ماده ای نجات ایران بر شمردم.من در مقام یک معلم ساده که در طول همه این 27 سال خون دل خورده ام با وجود گرفتاریهای روز مره ای که هر ایرانی با آن دست و پنجه نرم می کند . مدتی است راه وبلاگ نویسی را بصورت بسیار غیر حرفه ای یاد گرفته ام و نظراتم را بشکلی تقریبا ساده در مورد خطراتی که در پیش روی مان هست بیان کرده ام به امید اینکه بتوانم بخشی از قصور گذشته و حال خود را در مقابل سرنوشت خود و فرزندان خود و افراد جامعه جبران نمایم امیدوارم مورد توجه قرار گیرد. چنانچه این مطالب مورد توجه افراد موثر در جامعه ی ایرانی قرار بگیرد و نظر خود را ابراز نمایند می توان با اعلان برنامه ، وسائل گفتگو و هماهنگی در بین گروههای اجتماعی را فراهم نمود . به امید آنروز. roozyaznov@yahoo.com
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
hi . I agree with you . That is true but sad story regarding our stupidity. What can we do ?please give a solution . They have a strong weapon which called religion and laymen are folllowing them . God helps us.
پاسخحذف