دوشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۴

ایرانیان! وقت ضیق است و فرصت کوتاه

بالاخره در سایه ی غفلت و کمای سیاسی ایرانیان و نادانی حاکمان فعلی همانگونه که پیش بینی می شد پای ایران به شورای امنیت کشیده شد و از مقدمه چینیهای فعلی حاکمیت و عوام فریبی های آنها در دستگاه تبلیغات جمعی، این طور استنباط می شود که این راه ادامه دارد تا نقطه ای که در موقعیت مات کامل قرار بگیریم ،زمانی که از هیچ ایرانی کاری بر نیاید و ایران بازیچه ی دست زورمداران بین المللی شود . همان طور که قبلا نیز گفته ام در حال حاضر خواسته ی زیاده خواهان جهانی ، ویرانی کامل زیر ساخت های اقتصادی ایران است تا در نتیجه ی آن منافع دراز مدت آنان تامین شود . گاهی گفته می شود که آمریکا به ایران حمله نخواهد کرد چرا که هنوز در عراق گرفتار است و افکار عمومی آمریکا هم چنین اجازه ای نمی دهد . باید گفت که آنچه در حال حاضر در عراق می گذرد را نباید به عنوان گرفتاریهای آمریکا قلمداد کرد بلکه باید گفت موقعیت ایده ال کسانی است که حمله به عراق را شروع کردند. چرا که از نظر آنها تامین منافع مهم است و تامین منافع آنها هم در هرج و مرج حاکم بهتر انجام می شود . باید اقدام حمله کنندگان به عراق را با آن دسته از جویندگان طلا در تاریخ گذشته ی آمریکا مقایسه کرد که حاضر بودند برای بدست آوردن طلا به هر گونه جنایتی دست بزنند . و حالا در شکل مدرن تر و با سیاستی بهتر مشغول همان نوع کارها هستند . چه بسا بسیاری از عملیاتی که به نام اقدام تروریستی در عراق انجام می شود کار عوامل خود آنها باشد چرا که برای آنها بهتر است آب گل آلود بماند تا آنچه بخواهند صید کنند . از نظر افکار عمومی هم که حتی همین حالا هم مخالفتی با حمله به ایران ندارد . و گاهی اوقات مخالفین سیاسی از حزب رقیب در آمریکا مدعی اند که آقای بوش در مورد ایران نرمش به خرج می دهد . لذا بعید نیست که در آینده ای نزدیک بمباران وسیع کلیه ی مراکز اقتصادی ایران به بهانه ی پراکندگی تجهیزات اتمی شروع و احتمالا مراکز و تاسیسات نفتی را هم به اشغال خود در آورند و ترتیبی دهند که مابقی مملکت هم خود مشغول سرکوبی همدیگر بشوند . اگر هم کسی تصور کند که حکومت ایران بتواند در برابر این تهاجمات عکس العمل مناسب انجام دهد ، خیال خام است زیرا همه ی شعارهای حاکمیت تو خالی است . کافی است به ا دعای وزیر کشور رژیم توجه کنید که گفته بود احتمالا آمریکایی ها با اقدامات الکترونیکی دو هواپیمای اخیر را سرنگون کردند . اگر چنین ادعایی می شود کرد و یا به هر دلیل دیگر به این راحتی هواپیماهای نظامی ساقط می شوند دیگر چه انتظاری از این نظام می توان داشت. آری این آقایان نه تنها قادر به هیچ گونه عکس العملی در مقابل تهاجمی که این بار پشتیبانی علنی بین المللی نیز خواهد داشت نیستند بلکه آمادگی دارند مردم و نظامیان ایران را هم فدا کنند و شرف و حیثیت هر ایرانی را هم به مخاطره بیاندازند . حالا ما مانده ایم و این فرصت بسیار کم. چه باید کرد؟ همان طور که قبلا هم نوشته ام ، بهترین گزینه برای ایرانیان قیام عمومی در برابر حاکمیت نادان و برقراری حکومتی دانا ، مستقل و آزاد اندیش است تا به جهانیان اعلام کند آنچه در سالهای اخیر به نام ایرانی توسط حکومت فعلی تبلیغ شده است مال ایرانیان نیست و ایرانی خواهان زندگی شرافتمندانه در دنیایی آزاد و آکنده از صلح و صفا می باشد و خشونت و ترور و هر گونه اقدام ناپسند از آن ایرانیان نیست و حاضر است با برقراری حکومتی فاضل در راه پیشرفت و تعالی مادی و معنوی انسانیت قدم بردارد . آری همه داریم این روزها از قیام و برپایی حاکمیت ملی صحبت می کنیم . ولی مشکل اینستکه چطور؟ همه میدانیم که نوعی رهبری لازم داریم و هیچ جنبشی بدون همانگی و بدون یک ستاد هدایت کننده عملی نخواهد شد. در اینکه همه دوست داریم بگونه ای این قیام عملی شود شکی نیست ولی همه داریم خواست مشابهمان را در قالب واژه های متفاوت بیان می کنیم . اگر چه ممکن است روشها مختلف باشد ولی اهداف ظاهرا زیاد متفاوت نیستند . یکی صحبت از ائتلاف بزرگ می کند دیگری از رفراندوم صحبت می کند و آن دیگری صحبت از کنگره ملی و یا پارلمان ایرانی در تبعید و قس علیهذا . ولی تا کی می خواهیم فقط بگوییم و بنویسیم و نوشته های همدیگر را بخوانیم ولی مات و مبهوت این وضعیت خطیر را نگاه کنیم ؟ به نظر من وقت آنقدر تنگ است که فرصت شروع از نقطه صفر را نداریم و باید از مجموعه امکانات فعلی استفاده کرد . هموطنی نوشته اند که هیچ رهبری خود خوانده ای نمی تواند زمینه ی پذیرش داشته باشد و از آقایان پهلوی ، رجوی و بنی صدر به عنوان مثال نام برده بودند . اولا جای تامل است که به علت غیر شفاف بودن مواضع و عدم آگاهی کافی از دیدگاههای همدیگر و صاحبان اندیشه، گاهی اوقات افرادی با اندیشه های متضاد را در کنار همدیگر قرار می دهیم . البته این عدم آگاهی در توده ی مردم وجود دارد که موجب می شود افراد با گرایشاتی متضاد خود را نامزد رهبری آنان بکنند و علتش هم این است که فضای سیاسی ایران همیشه بسته بوده است و مردم فرصت پیدا نکرده اند دیدگاههای مختلف سیاسی را مطالعه کنند . لیکن این زمینه در مردم وجود دار د که اگر فرصت انتخاب پیدا کنند به انتخاب اصلح روی آورند و اکنون نسل فعلی ایران تشنه ی حقیقت است و کسی نیست حقایق را به آنها بگوید و آنها در محاصره دروغها هستند و بسیار اندک اند کسانی که جز تبلیغات رژیم حرف دیگری بشنوند . باید این فرصت برای آنها فراهم شود . و این وظیفه ی روشنفکران، متفکران و عالمان جامعه ی ایرانی است که در راه ایجاد چنین فرصتی کوشش نمایند. درثانی درست است که هیچ رهبر خود خوانده ای نمی تواند و نباید رهبری جامعه را به عهده بگیرد . ولی از همین آقایانی هم که نامی برده شده است همه خود خوانده نیستند . مگر آقای ابوالحسن بنی صدر با رای مردم ایران در شرایطی تقریبا قابل قبول و با اکثریت زیاد به ریاست جمهوری برگزیده نشد؟ تنها ایراد که در آن زمان به آن انتخابات وارد بود، کنار گذاشتن آقای رجوی از انتخابات بود که می توانست در آن شرایط تعداد قابل توجهی رای داشته باشد و همه قبول دارند که حتی اگر ایشان هم باقی می ماند اکثریت رای مال آقای بنی صدر می شد. و تا زمانی هم که آقای بنی صدر در ایران بودند از محبوبیت کافی برخوردار بودند . اگر زورمداران و غاصبان فعلی حکومت به دروغ آقای بنی صدر را خائن نامیدند و ذهن توده ها را نسبت به او مغشوش کردند ، چرا تحصیل کرده ها و صاحبان اندیشه باید از این موضوع غافل باشند ؟ کافی است حقیقت آنچه آن زمان بر ریاست جمهوری آقای بنی صدر گذشت برای مردم کمی روشن شود و مردم به همان شکل از ایشان استقبال خواهند کرد . حالا من از صاحبان اندیشه و سیاستمداران جامعه ی ایرانی می پرسم عیب آقای بنی صدر در چیست ؟ بدیهی است که هیچ کس بی عیب و نقص نیست ولی در بین بسیاری از افراد مطرح و غیر مطرح ایرانی ایشان دیدگاههای کاملا شفاف و بیان شده ای دارند که در کمتر افرادی این خصیصه وجود دارد . از آن گذشته با شناختی که از وی داریم واضح است که در حیطه ی مدیریت کلان وی امکان طرح تمام دیدگاهها در جامعه وجود خواهد داشت و ایشان امتحان خود را از نظر آزادی خواهی و توانایی مدیریت پس داده اند . البته اشتباهاتی هم داشته اند که خود نیز معترف به آنها هستند. و این گونه اشتباهات را خیلی از ماها مرتکب شده ایم . من معتقدم اگر کسی در ایشان نقصی مهم می بیند صادقانه مطرح شود تا مورد نقد قرار گیرد . من شخصا آقای بنی صدر را فقط از عملکردش در دوران ریاست جمهوری و گفتارها و بخشی از نوشته هایش می شناسم و ایشان هم من را اصلا نمی شناسند . ولی فکر می کنم اگر قرار باشد فردی در راس ستاد هماهنگ کننده ی قیام جهت جایگزین مسالمت آمیز حاکمیت باشد ، آقای بنی صدر بهترین گزینه است . و پیشنهاد می کنم همه و حتی مخالفین سیاسی ایشان مخصوصا هر شخص اصلاح طلبی در داخل ایران هم از این پیشنهاد استقبال کنند تا هر چه زودتر مجموعه ای از کلیه ی گروههای استقلال طلب و آزادی خواه با کمک و استفاده از امکانات همدیگر ، مردم ایران را برای نجات خود از دست حاکمین نادان و دشمنان خارجی که جهت سلطه بر کشور روز شماری می کنند هماهنگ نمایند . و با تشکیل دولتی موقت زمینه ی مناسب ایجاد کنند تا پس از مدتی معقول و پس از آگاهی نسبی مردم از کلیه ی نظرات و سیاست های مورد نظر گروههای مختلف سیاسی ، مردم ایران با شرکت در نوعی نظر سنجی عمومی آینده ی سیاسی مملکت را مشخص نمایند . به امید آن روز . roozyaznov@yahoo.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر