یکشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۹۰

از کارتلهای مواد مخدر تا آیت الله های حکومتی

   بنا بر ادعای اخیر آمریکا مبنی بر دست داشتن دولت ایران در توطئه ترور و بمب گذاری در خاک آمریکا ، طرف ایرانی برای عملیاتی کردن برنامه خود با یکی از افراد یک کارتل مواد مخدر در مکزیک تماس برقرار می کند که این فرد یکی از خبرچین های آمریکا بوده است .

    اخیرا یکی از رسانه های آمریکایی با تعدادی از آشنایان این فرد ایرانی مقیم آمریکا مصاحبه هایی انجام داده که همگی آنها در اینکه چنین شخص بی نظم و فراموشکاری اینکاره باشد ابراز تردید کرده اند . و دولت آمریکا هم هنوز مدرک قابل قبولی ارائه نداده است و ظاهرا همه منتظر شروع محاکمه این شخص هستند تا از شواهد با خبر شوند . مفسرین سیاسی هم معتقدند که حکومت ایران هیچگونه نفعی در چنین اقداماتی نخواهد داشت و در اینکه مقامات بلند پایه حکومت ایران در آن دست داشته باشند با تردید می نگرند .

    از طرف دیگر تصور عمومی هم بر اینست که همانگونه که خود آقای اوباما هم گفته است اگر مدارک کافی در دست نداشتند با چنین شدت و اطمینان آنرا اعلام نمی کردند . حال اگر چنین باشد و آمریکاییها دلایل چنین اقدامی را به جامعه جهانی ارائه دهند و اهداف مورد نظر خود را به اجرا در آورند ، چگونه میشود در میان آنهمه ناباوری دلایل چنین اقدامی را پیدا کرد ؟

    برای کسانی که از ابتدای انقلاب سال 57 ایران با دقت به رویدادهای مربوطه توجه داشته اند درک چنین مواردی دشوار نیست چرا که این اولین مورد از این دست صحنه سازیها نیست . عملیات ضد انقلابی سرویسهای اطلاعاتی خارجی درست از زمان کوتاهی پس از پیروزی انقلاب شروع به خودنمایی کردند که در آنزمان هم نظر بعضی از ناظرین را بخود جلب می کرد و گاهی هم دلسوزان تذکر می دادند که تحت پوشش اقدامات انقلابی دام گستری می شود . ولی نهادهای انقلابی که در کنترل عمامه بسران در قبا پیچیده قرار گرفته بودند یا نمیخواستند و یا نمی توانستند آنرا درک کنند .

    تا آنجا که خاطره من یاری می دهد اولین مورد از اینگونه اقدامات پر سر و صدا  باز داشت انقلابی عده ای کشیش انگلیسی در ایران بود که جنجال آفرید و با آن عمل خاطره جنگهای صلیبی را برای غربیان زنده کردند و زمینه اقدامات ضد ایرانی در جامعه اروپایی را که در زمان انقلاب با مردم ایران ابراز همدلی می کردند فراهم نمود و دیری نپایید که مشخص شد نهاد انقلابی اقدام کننده فریب خورده بود .

    اما آغاز نفوذ جدی آمریکاییان و کسانی که نمیخواستند آنهمه نعمت را که سالها در ایران از آن بهره مند بودند از دست بدهند با عملیات اشغال سفارت آمریکا در ایران شروع شد که یکی از اهداف آن کنار زدن همه انقلابیون با تدبیر از صحنه انقلاب ایران و تبدیل انقلاب به ضد انقلاب بود . در سالهای اخیر مدارک دخالت خود آمریکاییها در اشغال سفارتشان در تهران فاش شد و بسیاری از دانشجویانی هم که ساده دلانه در آن اقدام دست داشتند و بقول خودشان آنچه اتفاق افتاد مورد نظر آنان نبود اکنون یا در زندانند و یا در انزوای کامل . این ماجرا با معامله پنهانی خمینی و اطرافیانش با ریگانیستها در آمریکا ادامه پیدا کرد که در مرحله اول موجب افتخار خمینی به ساقط کردن رئیس جمهور کارتر شد که بقول خودش افتخار می کند در زمان ریاست جمهوریش یک موشک و یا یک بمب از آمریکا به جایی اصابت نکرد و جایش را ریگان جنگ طلب گرفت که روحیه جنگ طلبی را جایگزین روحیه ضد جنگی کرد که مخصوصا بعد از جنگ ویتنام در آمریکا رشد کرده بود . که البته در همه اینها منافعی برای سرمایه داران و جهانخواران بود که هنوز ادامه دارد . و در ایران هم موجب تقویت پایه های حکومت آخوندها یی شد که از خود تدبیر کشور داری نداشتند و در غیاب مدیران دانای ایرانی ، مجری خواسته های جهانخواران در ایران شدند .

    چنین شد که اکنون هم همانطور که فرد مورد مراجعه آن ایرانی در کارتل مواد مخدر خبرچین آمریکا در می آید ، میتوان به جرات هم گفت که فرد پیشنهاد دهنده این عملیات در ایران هم یکی دیگر از عوامل آمریکا یا همپیمانان  آنها بوده باشد . و میتوانستند مقامات ایرانی را هم قانع کرده باشند که با استفاده از کارتلهای مواد مخدر هیچکس به حکومت ایران مشکوک نمیشود . حال باید منتظر بمانیم و ببینیم چگونه از این ماجرا بهره برداری می کنند .

    و چنین شده است که حکومتهایی مانند ملاها در ایران و دیگر دیکتاتورها در سایر نقاط جهان تداوم پیدا می کنند و تسلط جهانخوران هم علیرغم قولهای تغییر توسط اوباما ادامه دارد. و همانند تیغه های یک قیچی مردم ایران و جهان را در بر گرفته اند .

   اکنون هم که اقتصاد غرب بر اثر زیاده خواهیهای وارثان ریگانیسم با بحران مواجه شده است ، باز هم جهانخواران راه حل را در ویران کردن و غارت کردن کشورهای ضعیف ولی غنی از منابع می بینند و برای راضی  کردن مردم به پا خواسته خود راهی جز غارت کشورهایی مانند عراق و لیبی و ایران و سایر کشورهای ثروتمند خاورمیانه نمی بینند و برای ایجاد زمینه های آن دست به هر کاری خواهند زد .

   آیا میشود به جنبش های مردمی در کشورهای مختلف امیدوار بود که بتوانند مدیریت کشورهای خود را به دست افراد عاقل و کاردان بسپارند و تیغه های آن قیچی را بگونه ای از هم جدا کنند که دیگر نتوانند به بریدن اندام زندگی مردم ادامه دهند ؟ 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر